نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 478
عبارت است از اينكه
قلب به نحو مخصوصى انبساط پيدا كرده و در نتيجه بدون هيچ گرفتگى قول حق را پذيرفته
به عمل صالح بگرايد، و از تسليم بودن در برابر امر خدا و اطاعت از حكم او إبا و
امتناع نداشته باشد.
و آيه شريفه(
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ) ...(ذلِكَ
هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ )[1] به همين
معنا اشاره نموده و اين حالت را نور خوانده است، چون قلب با داشتن اين حالت نسبت
به اينكه چه چيزهايى را بايد در خود جاى دهد، و چه چيزهايى را قبول نكند روشن و
بينا است.
خداى تعالى
براى اين قسم هدايت رسم ديگرى را هم ترسيم كرده، آنجا كه هدايت انبيا (ع) و
اختصاصات ايشان را ذكر كرده دنبالش مىفرمايد:(وَ
اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ
يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ)[2] و اين آيه
هم چنان كه در تفسيرش بيان داشتيم دلالت دارد بر اينكه يكى از خواص هدايت الهى
افتادن به راه مستقيم و طريقى است كه انحراف و اختلاف در آن نيست، و آن همانا دين
او است كه نه معارف اصولى و شرايع فروعيش با هم اختلاف دارد، و نه حاملين آن دين و
راهروان در آن راه با يكديگر مناقضت و مخالفت دارند، براى اينكه منظور از تمامى
معارف و شرايع دين الهى يك چيز است و آن توحيد خالص است كه خود حقيقت واحدى است
ثابت و تغيير ناپذير. و نيز خود آن معارف هم همه مطابق با فطرت الهى است كه نه خود
آن فطرت عوض شدنى است و نه احكام و مقتضياتش قابل تغيير است، به همين جهت حاملين
دين خدا يعنى انبيا (ع) نيز با يكديگر اختلاف ندارند، همه به يك چيز دعوت نموده
خاتم آنان همان را مىگويد كه آدم آنان گفته بود، تنها اختلاف آنان از جهات اجمال
دعوت و تفصيل آن است.
بحث روايتى
[ (در ذيل آيات مربوط به حيات و نور شخص مؤمن و شرح صدر ...)]
در كافى به
سند خود از زيد روايت كرده كه گفت: از حضرت ابى جعفر (ع) شنيدم كه در تفسير آيه(أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي
النَّاسِ)
[1] مگر آن كسى كه خداوند سينهاش را براى پذيرفتن اسلام گشوده و
قرين نورى از پروردگار خويش است( مانند ديگران است؟) ... اين هدايت خدا است كه با
آن هر كه را بخواهد هدايت مىكند.