responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 7  صفحه : 395

مرگ است كه در آن روز عذاب دردناكى جزا داده مى‌شوند، هم چنان كه مقصود از برزخى كه در آيه سابق الذكر بود همان روز است. و نيز معلوم شد كه مراد از ظالمين كسانى هستند كه يكى از آن سه گناه را كه خداوند آنها را از شديدترين ظلمها دانسته مرتكب شوند، و آن سه گناه عبارت بود از: دروغ بستن بر خدا، ادعاى نبوت به دروغ و استهزاء به آيات خداوندى.

شاهد بر اينكه مراد از ظالمين، مرتكبين همين ظلمهاى مذكور در آيه مى‌باشند اين است كه سبب عذاب ظالمين را يكى قول به غير حق دانسته، و خود واضح است كه اين كار، كار همان كسانى است كه به دروغ به خدا افترا مى‌بندند، و شركائى به او نسبت داده و يا حكم تشريعى و يا وحى دروغى را به او نسبت مى‌دهند. و ديگر استكبار از پذيرفتن آيات خدا كه كار همان كس است كه گفته بود:(سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ).

امرى كه در جمله‌(أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ) است، امرى است تكوينى، زيرا به شهادت آيه‌(وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا)[1] مرگ انسان مانند زندگيش در اختيار خود او نيست تا صحيح باشد به امر تشريعى مامور به بيرون كردن جان خود شود، پس امر به اينكه جان خود را بيرون كنيد امرى تكوينى است كه ملائكه يكى از اسباب آن است، حال با اينكه جان آدمى در اختيار خودش نيست و با اينكه اصولا روح از جسمانيات نيست تا در بدن مادى جاى گيرد- بلكه همانطور كه در بحث علمى جلد اول اين كتاب (صفحه 527) گذشت سنخ ديگرى از وجود را دارا است كه يك نحوه اتحاد و تعلقى به بدن دارد- چرا فرمود جانهايتان را از بدن بيرون كنيد؟

جوابش اين است كه اين تعبير استعاره به كنايه است، و منظور از آن قطع علاقه روح است از بدن، و معنايش اين است كه: اى پيغمبر اى كاش اين ستمكاران را مى‌ديدى در آن موقعى كه در شدايد مرگ و سكرات آن قرار مى‌گيرند و ملائكه شروع مى‌كنند به عذاب دادن ايشان در قبض روحشان و به ايشان خبر مى‌دهند كه بعد از مرگ هم در عذاب واقع شده و به كيفر قول به غير حق و استكبار از آيات خداوند دچار هوان و ذلت مى‌گردند.

(وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‌ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ...) كلمه فرادى جمع فرد و به معناى هر چيزى است كه از يك جهت منفصل و جداى از غير خود باشد، و در مقابل آن زوج قرار دارد كه به معناى چيزى است كه از يك جهت با غير خود اختلاط داشته باشد. دو كلمه وتر و شفع نيز از جهت معنا بى شباهت به فرد و زوج نيست، چون كلمه وتر به معناى چيزى است كه منضم به غير خود نباشد، و كلمه‌


[1] و همانا او مى‌ميراند و زنده مى‌كند. سوره نجم آيه 44

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 7  صفحه : 395
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست