نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 396
شفع به
معناى هر چيزى است كه با غير خود منضم باشد. تخويل به معناى دادن مال
و يا هر چيز ديگرى است كه قوام زندگى آدمى به آن و تصرف و تدبير در آن است.
و مراد
از شفعاء خدايانى هستند كه مشركين آنها را در مقابل خدا معبود خود
مىگرفتند و آنها را مىپرستيدند تا شايد در نزد خدا شفاعتشان كنند، و از اين راه
شركاى خدا در آفرينش شمرده شدند.
[پس از
مرگ، آدمى به بطلان پندارهاى پيشين و پوچى دلبستگى به اسباب و مستقل دانستن آنها
در تاثير، آگاه مىشود]
اين آيه
شريفه خبر از حقيقت زندگى انسانى در نشات آخرت مىدهد، آن روزى كه با مردن بر
پروردگار خود وارد شده و حقيقت امر را دريافته مىفهمد كه او فقط مدبر به تدبير
الهى بوده و خواهد بود، و جز خداى تعالى چيزى زندگى او را اداره نمىكرده و
نمىكند، و هر چه را كه خيال مىكرده كه در تدبير امر او مؤثر است چه اموالى كه
وسيله زندگى خويش مىپنداشته و چه اولادى كه يار و مددكارش خيال مىكرده و چه
همسران و خويشاوندان كه پشت و پناه خود مىدانسته هيچ كدام در تدبير زندگى او اثر
نداشته و پندار وى خرافهاى بيش نبوده، همچنين شفاعت خواهى از اربابى به جز خدا كه
به شريك قرار دادن براى خدا منجر مىشد سراسر پندار بوده است.
آرى، انسان
جزئى از اجزاى عالم است كه مانند همه آن اجزا در تحت تدبير الهى متوجه به سوى
غايتى است كه خداى سبحان برايش معين و مقدر كرده، و هيچ موجودى از موجودات عالم دخالت
و حكومت در تدبير امور او ندارد، و اسبابى هم كه بر حسب ظاهر مؤثر به نظر مىرسند
آثارشان همه از خداى تعالى است و هيچيك از آن اسباب و علل مستقل در تاثير نيست.
اما چه بايد
كرد كه انسان وقتى در برابر زينتهاى ظاهرى و مادى زندگى، و اين علل و اسباب صورى
قرار مىگيرد يكباره دل به آن لذائذ داده، و تماما به آن علل و اسباب تمسك
مىجويد، و قهرا در برابر آنها خاضع گشته و همين خضوع او را از توجه به مسبب
الاسباب و خالق و به وجود آرنده علل بازمىدارد و به تدريج آن اسباب را مستقل در
تاثير مىپندارد، به طورى كه ديگر هيچ همى برايش نمىگذارد جز اينكه با خضوع در
برابر آنها لذائذ مادى خود را تامين كند، و همه عمر خود را به سرگرمى با اين اوهام
سپرى ساخته و به كلى از حق و حقيقت غافل بماند، هم چنان كه فرموده:(وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ)[1].
آرى اين آن
حقيقتى است كه قرآن پرده از روى آن برداشته و به عبارات مختلفى آن را به
[1] و نيست اين زندگى دنيا جز لهو و بازيچه. سوره عنكبوت آيه 64
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 396