نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 368
نيست كه هر
دخترزادهاى ذريه و فرزند محسوب مىشود، براى اينكه عيسى (ع) جزو استثنائيات خلقت
است، لذا از آنجايى كه پدر نداشته تا از مسير صلب به نوح بپيوندد ناگزير قرآن او
را از راه رحم ذريه نوح (ع) دانسته. امام فرمود: شما در جواب چه مىگوييد؟
عرض كردم: ما
به آيه(فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ
نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ)[1] استدلال مىكنيم.
فرمود: ايشان چه مىگويند؟ عرض كردم مىگويند: در كلام عرب بسا مىشود كه گوينده،
فرزندان غير را فرزند خود مىنامد.
آن گاه حضرت
فرمود: اينكه من دليلى از قرآن كريم به شما مىآموزم كه بر حسب آن دليل حسن و حسين
(ع) از صلب رسول خدايند، و كسى آن دليل را انكار نمىكند مگر اينكه كافر مىشود.
پرسيدم فدايت شوم آن دليل در كجاى قرآن است؟ فرمود آيه(حُرِّمَتْ
عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ ...) است. آن گاه
آيه را تلاوت فرمود تا رسيد به جمله(وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ
الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ)[2] سپس فرمود:
اى ابا جارود! آيا رسول خدا 6 مىتوانست با همسران حسن و حسين (ع) ازدواج كند؟
اگر مخالفين بگويند آرى مىتوانست، قطعا دروغ گفته و فاسق شدهاند، و اگر اعتراف
كنند به اينكه نمىتوانست پس اعتراف كردهاند به اينكه حسن و حسين (ع) از صلب
پيغمبر اكرم هستند[3].
مؤلف: مرحوم
قمى نيز روايتى قريب به اين مضمون در تفسير[4]
خود آورده. و كوتاه سخن اين مساله يك مساله لفظى و لغوى نيست تا در جواب بگويند
عرب دخترزاده را اولاد نمىخواند، و آن گاه شعر شاعر را دليل بر گفته خود قرار
دهند، بلكه مسالهاى است حقوقى و اجتماعى كه دين اسلام آن را معتبر شمرده است. آرى
اسلام زنان را علاوه بر قرابت طبيعى[5]
[5] منظور از قرابت طبيعى در اينجا تنها ولادت و توابع آن كه به
حسب وراثت تكوينى در ميان جانداران جارى است نمىباشد، بلكه قرابت از آن جهت كه
احكام تشريعى را به دنبال مىآورد مئونه زيادى براى جعل نمىخواهد مانند اختصاص
انسان به اولاد خود و حق حضانت وى، در برابر چيزى كه مئونه زائدى در جعل لازم دارد
مانند نفقه و احكام خاص ازدواج، و اين مانند حكم طبيعى در اصطلاح حقوقدانان است.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 368