اين است مصحح
تصوير اينكه چطور انسان در عين علم به چيزى، در آن چيز گمراه مىشود.
پس اشكال
نشود كه مشتبه كردن انسان حق و باطل را بر خود، اقدام به ضرر قطعى است و اين غير
معقول است. علاوه بر اين، اگر در احوال خود كمى تعمق كرده و انصاف را هم كنار
نگذاريم، يقينا به عادات زشتى در خود برخورد خواهيم كرد كه در عين اعتراف به زشتى
آن، دست از آن بر نمىداريم، چرا؟ براى اينكه عادت مزبور در ما رسوخ كرده است، و
اين همان گمراهى در عين علم و مشتبه كردن حق و باطل بر خود، و سرگرم شدن به لذات
موهوم و بازماندن از پايدارى بر حق و عمل به آن است. خداوند ما را در انجام
كارهايى كه مرضى او است مدد فرمايد.
به هر صورت،
اينكه فرمود:(وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا
...) جوابى است از درخواست نزول ملائكه، و انجام يافتن انذار به دست آنان
و ايمان آوردن مردم از ديدن ايشان.
[چون دنيا
دار اختيار است و دعوت الهى متوجه انسان مختار است رسول بايد يكى از خود مردم باشد
نه از ملائكه]
و خلاصه جواب
اين است كه دنيا، دار اختيار است، و در اين دنيا سعادت حقيقى آدمى جز از راه
اختيار بدست نمىآيد، خود انسان بايد موجبات سعادت و يا زيان خود را فراهم آورد، و
هر يك از اين دو راه را كه اختيار كند خدا هم همان را امضا مىكند. چنان كه فرمود:
زيرا هدايتى
كه در اين آيه هست بمعناى نشان دادن راه است، تا هر كسى به اختيار خود مسير خود،-
راه و يا بيراهه- را اختيار كند، بدون اينكه اضطرار و اجبارى در پيمودن يكى از آن
دو داشته باشد، خودش بكارد و خود كشت خويش را درو كند، و هم چنان كه خداوند
فرموده:
(وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى
ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى)[3] پس آدمى را
حاصلى جز نتيجه تلاش و عملش نيست، اگر عمل خير باشد، خداوند همان را به او نشان
خواهد داد و اگر شر باشد همان را در حقش مىگذراند، و نيز فرموده:
[1] بگو اى محمد آيا شما راى خبر دهيم بزيانكارترين مردم در عمل؟
همانا آنانند كه عملشان در دار دنيا باطل شد و آنان هنوز هم خيال مىكنند كه كار
خوبى انجام مىدهند. سوره كهف آيه 105
[2] ما او راى به راه خود هدايت كرديم او يا شكر آن را مىگزارد
و يا كفران مىكند. سوره دهر آيه 3
[3] و( نيز در صحف ابراهيم و موسى است كه) براى انسان جز جزاى
عملش چيزى نيست، و به زودى عملش در برابر چشمش مجسم مىشود و آن گاه به وافىترين
جزا پاداش داده خواهد شد. سوره نجم آيه 41
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 28