نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 254
چه رسد به ديگران.
[اقوال
مختلفى كه در توجيه تذكير ضمير در جمله مزبور گفته شده است]
اين بود
توجيهى كه براى مذكر آوردن لفظ هذا به نظر ما رسيد. البته ساير مفسرين
هم براى آن توجيهات ديگرى كردهاند، از آن جمله بعضى گفتهاند: چون اشاره به شمس
با لفظ هذا صحيح نيست، لذا بايد اشاره در اين آيه را، تاويل كرده و
گفت اشاره مزبور به مشار اليه و يا به جرم نورانى آسمانى بوده نه به شمس و معناى
آن اين است كه: اين مشار اليه و يا اين جرم نورانى پروردگار من است، و اين از
ساير اجرام بزرگتر است .
اين وجه گر
چه در جاى خود وجه صحيحى است، و ممكن است به اينگونه تاويلات لفظ هذا
را به جاى هذه استعمال كرد، و ليكن گفتگو در اين است كه قرآن كريم چرا
چنين كرده و چه نكتهاى منظور بوده است، چون تا نكتهاى در كار نباشد معنا ندارد
در جاى مؤنث مذكر به كار برده شود. زيرا اگر چنين چيزى جايز باشد، بايد بدون در
نظر داشتن هيچ نكته و يا ضرورتى بتوان به هر مؤنث قياسى يا سماعى ضمير و اسم اشاره
مذكر ارجاع كرد و اگر هم كسى اعتراض كرد كه چرا چنين كردى در جوابش گفت مرجع اين
ضمير مؤنث، شخص است نه خود آن؟ و حال آنكه چنين عملى مستلزم نسخ لغت و
مسخ ادبيت آن است.
بعضى ديگر
گفتهاند: اين از باب متابعت مبتدا با خبر در تذكير و تانيث است، چون
در جمله مورد بحث كلمه رب و كلمه اكبر هر دو خبر
براى هذا و هر دو مذكر بودند، از اين رو هذا هم كه مبتداى
آن دو بود مذكر آمد، هم چنان كه در آيه(ثُمَّ لَمْ تَكُنْ
فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا) به خاطر مؤنث بودن فتنه
كه- بنا بر قرائت به فتح- خبر است، عامل اسم هم با اينكه اسم مذكر بود، مؤنث آمده
است.
اين وجه نيز
گر چه در جاى خود صحيح است، ليكن اشكال در مذكر بودن مبتدا (هذا) عينا در مذكر
بودن خبر (رب) نيز مىآيد، براى اينكه بتپرستان هم همانطورى كه خدايان مذكر
داشتند و آن را اله مىخواندند خدايان مؤنثى هم اثبات مىكردند كه آنان را
الاهه و يا ربه و يا دختر خدا و همسر خدا مىناميدند و چون شمس
هم از خدايان مؤنث است جا داشت قرآن كريم هم آن را ربه بخواند پس
داستان متابعت مبتدا با خبر رفع اشكال نمىكند، نه از(هذا
رَبِّي) و نه از(هذا أَكْبَرُ) براى اينكه لفظ اكبر
از صيغههاى تفصيل است كه قاعده در آن اين است كه وقتى خبر قرار گرفت، مذكر و مؤنث
آن يكسان مىشود، به اين معنا كه هم در مذكر گفته مىشود: زيد افضل من
عمرو و هم در مؤنث گفته مىشود: ليلى اجمل من سلمى و قبول
نداريم كه داستان متابعت مبتدا از خبر، حتى در چنين صيغهاى هم جريان داشته باشد.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 254