نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 255
بعضى ديگر گفتهاند:
تذكير اسم اشاره در اينجا، براى تعظيم آفتاب است، چون مقام، مقامى است كه گفتگو از
ربوبيت آفتاب است، و اين گفتار هر چه هم غلط باشد، باز نبايد به خاطر غلط بودن آن،
نسبت مؤنث بودن به رب داد، لذا به خاطر حفظ احترام مقام ربوبيت اسم
اشاره مذكر آمده است.
اين وجه نيز
صحيح نيست، براى اينكه مشركين مؤنث بودن را، از نواقصى كه تنزيه معبود از آن واجب
باشد، نمىدانستند، به دليل اينكه اهل بابل خودشان به خدايان مؤنثى قائل بودند، از
آن جمله الاهه نينو بود كه معتقد بودند مادر خدايان است، و
الاهه نينكاراشا بود كه مىگفتند دختر خدا آنو است، و الاهه
مالكات بود كه مىگفتند همسر خدا شاماش است، و الاهه
زاربانيت بود كه مىگفتند خداى رضاع است، و ديگر الاهه آنوناكى
بوده است. طائفهاى از مشركين عرب هم ملائكه را به عنوان دختران خدا مىپرستيدند،
بلكه در تفسير آيه(إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا
إِناثاً)[1] نيز روايت
شده است كه به طور كلى عرب بتهاى خود را إناث- مادگان مىناميدند،
مثلا مىگفتند ماده بنى فلان و مقصودشان بت مورد پرستش آن قبيله بود.
بعضى ديگر در
رفع اين اشكال گفتهاند: قوم ابراهيم آفتاب را مذكر مىدانسته و براى او همسرى
بنام انونيت قائل بودهاند و از اين جهت بوده كه قرآن كريم هم اشاره
به آن را مذكر آورده است.
جواب اينحرف
نيز به خوبى روشن است، زيرا اگر قوم ابراهيم چنين عقيدهاى هم داشتهاند خود شمس
را مذكر مىپنداشتند، نه لفظ شمس را و كلام در لفظ شمس است پس به هر
حال مىبايستى اشاره به آن مؤنث آورده مىشد. علاوه بر اينكه جمله ديگرى كه در
كلام ابراهيم خطاب به نمرود است منافات با اين معنا دارد، زيرا در اين جمله
ابراهيم مىفرمايد:
(فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ)[2] و حال آنكه
اگر قوم ابراهيم چنين عقيدهاى مىداشتند بايد ابراهيم مىگفت: فات
به .
بعضى ديگر از
مفسرين گفتهاند: زبان ابراهيم و قومش سريانى بوده، و در اين لغت قواعد عربى جارى
نبوده است، و در ضمائر و اسماء اشاره فرقى بين مذكر و مؤنث نمىگذاشتند، قرآن كريم
هم به خاطر حفظ و رعايت آن لغت فرق نگذاشته است.