نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 253
كرده كه اصلا آفتاب
را نديده و نمىداند كه اين جرم يكى از اجرام آسمانى است كه در هر شبانه روزى يك
بار طلوع نموده و غروب مىكند، و نمىداند كه پيدايش شبانه روز و فصول چهارگانه،
مستند به آن است، و آثار ديگرى نيز دارد. چون استعمال اسم اشاره مذكر براى كسى كه
نوع مشار اليه را تشخيص نمىدهد راحتتر است.
و لذا خود ما
وقتى شبحى را از دور مىبينيم قبل از اينكه تشخيص دهيم مرد است يا زن
مىپرسيم: من هذا هم چنان كه در جايى كه تشخيص ندادهايم شبه مزبور
انسان است و يا چيز ديگر، مىپرسيم: ما هذا- چيست اين؟ .
و به طورى كه
قبلا نيز اشاره كرديم، هيچ بعيد نيست كه ابراهيم (ع) در آن موقعى كه اشاره به
آفتاب مىكرده، نسبت به خصوصيات آن جاهل بوده، و اولين بارى بوده كه از نهانگاه
خود، چشم به جهان وسيع گشوده، و مجتمعى از بشر و اجرامى در آسمان يكى بنام ستاره و
يكى ماه و يكى خورشيد ديده، و از جهت نداشتن معرفت و آشنايى به خصوصيات آنها به هر
كدام كه رسيده فرموده:(هذا رَبِّي). جمله(فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ) هم تا اندازهاى اين
احتمال را تاييد مىكند براى اينكه از اين جمله استفاده مىشود كه ابراهيم بعد از
ديدن ستاره و يا ماه و خورشيد، گفته است:(هذا رَبِّي) آن گاه بى
اطلاع از اينكه بعد از مدتى اين جرم غروب خواهد كرد، بر همان گفتار خود ثابت ماند
تا جرم غروب كرد، آن وقت فهميده است كه اشتباه كرده و جرم مزبور پروردگار او نبوده
است. چون اگر مانند يكى از ماها سابقه ذهنى از غروب جرم مىداشت كه همان بار اول و
بدون فاصله جواب خود را مىداد كه: اين پروردگار من نيست، براى اينكه اين جرم به
زودى غروب خواهد كرد، هم چنان كه همين معنا را در باره اصنام انجام داده و همين كه
فهميد پدرش اين چوبى را كه هم اكنون به شكل مخصوصى ساخته مىپرستد بدون درنگ گفت:(أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ
مُبِينٍ) و نيز پرسيد:(يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا
يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً).
البته اين
احتمال است، و در مقابل آن همان احتمال دوم است كه گفتيم ابراهيم (ع) خواسته است
با قوم خود مماشات كند، و اگر در باره اين اجرام ايستاد تا غروب كنند آن وقت از
گفته خود برگشت، براى اين بوده كه قدم به قدم احتجاج خود را با محسوسات مردم پيش
ببرد، هم چنان كه وقتى بتها را مىشكند و بت بزرگ را باقى مىگذارد و مىگويد اين
بت بزرگ خدايان شما را شكسته، تا به خوبى آنان را به عاجز بودن بتها واقف سازد و
براى آنان حتمى كند كه اين سنگ و چوبها نمىتوانند حتى از خودشان دفع شرى كنند تا
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 253