نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 168
حق كردن است، گو
اينكه جمله(وَ هُوَ خَيْرُ
الْفاصِلِينَ) با قرائت اول
مناسبتر است.
و اما اينكه
بعضى از مفسرين كلمه مزبور را به معناى خبر دادن از چيزى يا به معناى تعقيب و پى
جويى گرفتهاند صحيح نيست، زيرا با مورد آيه قابل تطبيق نيست.
اما اينكه به
معناى خبر دادن و نقل داستان نيست جهتش اين است كه گر چه خداى تعالى در كلام خود
بسيارى از داستانهاى انبياء (ع) و امم گذشته را نقل كرده الا اينكه در آيه مورد
بحث، داستانى نقل نشده تا در آخرش بفرمايد: (يَقُصُّ
الْحَقَ)- خداوند داستان راست و خالى از دروغ را نقل مىكند . و اما
اينكه به معناى دوم نيست؟ دليلش اين است كه اگر به آن معنا باشد، خلاصه معناى آيه
چنين مىشود كه: سنت خداى تعالى در تدبير مملكت و تنظيم امور بندگانش بر اين جارى
است كه همواره حق و حقيقت را تعقيب نموده و از آن پيروى كند. و اين معنا از اين
نظر غلط است كه گر چه خداى سبحان جز به حق حكم ننموده و جز حق را دنبال نمىكند و
ليكن ادب قرآن حكيم از اينكه نسبت تعقيب و پيروى به خداى تعالى دهد دور است، اگر
هم بخواهد چنين معنايى را برساند مىفرمايد:(الْحَقُّ
مِنْ رَبِّكَ)[1] و هرگز
نمىگويد: الحق مع ربك- حق با پروردگار تو است براى اينكه در تعبير
دومى بويى از استمداد و تاييد استشمام مىشود كه خود
نشانه ضعف است.
گفتارى در
معناى حقيقت فعل و حكم خداوند متعال
فعل خداى
تعالى و حكمش نفس حق است، نه اينكه مطابق با حق و موافق با آن باشد.
توضيح اينكه:
هر چيزى وقتى حق است كه در خارج و در اعيان، ثابت و واقع بوده باشد، نه اينكه
وجودش وابسته به وهم و ذهن انسانى باشد، مانند خود انسان كه يكى از موجودات خارجى
است، و همچنين مانند زمينى كه انسان در روى آن زندگى مىكند، و گياه و حيوانى كه
از آن تغذيه مىنمايد، بنا بر اين وقتى آمرى ما را امر به چيزى مىكند و يا قاضى
به چيزى حكم مىنمايد امر آمر و حكم قاضى وقتى حق مطلق است كه با مصالح مطلقى كه
ماخوذ از سنت جارى در عالم است، موافق باشد. و وقتى حق نسبى و غير مطلق است كه اگر
با نظام عام جهانى موافقت ندارد با مصالح نسبى ماخوذ از سنت جارى، نسبت به بعضى از
[1] حق از ناحيه پروردگار تو است. سوره آل عمران آيه 60
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 168