نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 167
آيه داشتيم بر
مىگرديم:
مراد
از حكم در جمله(إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا
لِلَّهِ) حكم تكوينى است، و اين جمله علت نفيى را كه در جمله(ما عِنْدِي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ) بود، ذكر مىكند. و معناى آن به طورى
كه از سياق كلام استفاده مىشود اين است كه: حكم تنها براى خدا است و بس. و مرا
نمىرسد كه در بين خودم و شما حكم نموده و تقاضاى بيجاى شما را عملى نمايم و آيه و
معجزهاى به غير قرآن برايتان بياورم.
و بنا بر اين
معنا، جمله مزبور به طور كنايه، استعمال شده است، گويى كه مشركين با درخواست خود و
اينكه بايد آيهاى بغير قرآن بياورى مىخواستهاند رسول خدا بين خود و آنان حكم
نمايد، و شايد علت اينكه لفظ موصول (ما) و صله (تستعجلون) را در آيه بعدى تكرار
كرده و فرموده:(قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ) همين نكته
باشد، و گرنه ظاهر سياق اقتضا داشت بفرمايد: قل لو ان عندى ذلك- بگو اگر
چنين اختيارى به دست من بود ، و از اينكه چنين نفرمود، بلكه جمله را تكرار
كرد معلوم مىشود از جمله دوم، معناى ديگرى اراده كرده است. و بعيد نيست كه مراد
از آيه در جمله اولى لازمه آيه، كه همان حكم بر طبق سنت الهيه است
باشد، و مراد از آن در جمله دومى خود آيه و معجزه بوده باشد، احتمال هم دارد كه بر
عكس باشد، يعنى مراد از آيه در جمله اولى معناى صريح آن و مراد از آن در جمله دوم
معناى كنايى آن (آيه) بوده باشد.
(يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلِينَ) از ميان هفت نفر
قاريان قرآن، عاصم ، نافع و ابن كثير
كلمه يقص را با قاف و صاد مهمله (بى نقطه)
قرائت كرده، و آن را از ماده قص گرفتهاند كه به معناى بريدن چيزى
است، هم چنان كه در آيه(وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ)[1] به همين معنا آمده
است. و ليكن بقيه قاريان، كلمه مزبور را با قاف و ضاد
معجمه (با نقطه) قرائت كرده و آن را از ماده قضا گرفتهاند، و اگر در
قرآنهاى موجود حرف يا از اين كلمه حذف شده است، از نظر رسم الخط
بوده، هم چنان كه در آيه(فَما تُغْنِ النُّذُرُ)[2] حرف يا
را از كلمه تغن حذف مىكنند.
البته براى
هر كدام از اين دو قرائت وجهى و دليلى است. و ليكن از جهت معنا برگشت هر دو به يكى
است، براى اينكه بريدن و جدا كردن حق از باطل لازمه قضا و حكم به