نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 465
دقت كند مىفهمد كه خداى تعالى از ديدگاه مسيحيان
هر چند موجودى است آفريننده كه خلقت اين عالم با همه اجزايش مستند به او است، ليكن
خدايى است كه هر كارى كه مىخواهد بكند علم ذاتيش را بكار گرفته، (عينا، مانند ما
انسانها) فكر مىكند كه اين كار را بكند و يا نكند، هر يك از اين دو طرف به نظرش
چربيد آن را اختيار مىكند و چربيدن آن به اين معنا است كه با مصالحى كه در نظر
دارد مطابق باشد، همانطور كه ما در هر كارى مصالح و مفاسدش را سبك و سنگين
مىكنيم، اگر مصالح آن بر مفاسدش چربيد انجام مىدهيم و لازمه اين سخن اين است كه
خداى تعالى هم مثل ما انسانها در تطبيق عمل خود با مصالح و مفاسد احيانا اشتباه
كند و در نتيجه پشيمان شود، هم چنان كه در اصحاح ششم از سفر تكوين از تورات آمده:
كه خدا از اينكه فرزندان آدم را در زمين خلق كرد خوشش نيامد و چه بسا در اينكه آيا
اين عمل را انجام بدهد يا نه فكرش به جايى نرسد و نتواند مصلحتش را تشخيص دهد و اى
بسا فكر او (به خاطر اشتغال به چيزهاى ديگر) به فلان مساله متوجه نگشته، در باره
آن جاهل باشد.[1] و سخن
كوتاه اينكه خداى تعالى از نظر مسيحيت در افعال و اوصافش عينا مانند يك انسان است
كه هر چه مىكند با فكر و مصلحتانديشى مىكند و همه همش در اين است كه عمل خود را
با مصلحت وفق دهد، پس او نيز مانند ما انسانها محكوم به حكم مصالح و مقهور به اين
است كه عمل را در اين چهارچوب انجام دهد (و معلوم است كه چنين كسى از ناحيه خارج
از ذات خود محكوم به اين احكام شده)، در نتيجه ممكن است از ناحيه خارج به صلاح و
مصلحتش هدايت بشود و ممكن است نشود و در نتيجه گمراه گردد و دچار اشتباه و غفلت
شود، و چه بسا كه چيزى را بداند و چه بسا نداند، چه بسا بر آن عامل خارجى غالب شود
و چه بسا او بر وى غالب گردد، پس قدرت چنين خدايى محدود است، هم چنان كه عملش
محدود است و وقتى اين حالتهاى مختلف بر خدا جائز باشد، ساير عوارض كه بر يك فاعل
صاحب فكر و اراده طارى مىشود بر او نيز طارى شود، يعنى خوشحال شود و اندوهگين
گردد و خود را بستايد و ملامت كند، شرمسار شود و سرفراز گردد و احوالى ديگر از اين
قبيل و كسى كه چنين وضعى دارد موجودى مادى و جسمانى و داخل در محدوده ناموس حركت و
تغيير و استكمال خواهد بود و كسى كه اينطور باشد ممكن الوجود و مخلوق است، البته
نه مخلوقى فوق العاده، بلكه يك انسان معمولى خواهد بود، نه واجب الوجودى كه خالق
هر چيز است.
و شما
خواننده محترم اگر به كتب عهدين مراجعه كنيد خواهيد ديد آنچه ما به عنوان