نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 450
كرد نقل مىكند و آن گاه مىگويد: و من اين
درخواست را تنها براى اينان نمىكنم بلكه در مورد كسانى هم كه به زبان به من ايمان
آوردهاند مسئلت دارم، تا همه آنان يكى شوند، همانطور كه تو اى پروردگار من ثابت
شدى و من نيز در تو ثابت شدم، مسئلت دارم تا آنها نيز در من و تو يكى شوند و تا
همه عالم ايمان آورند كه تو مرا فرستادى و من به ايشان مجد و آبرو دادم، آن مجدى
كه تو به من دادى، آرى تا همه يكى شوند، آن چنان كه ما يكى شديم، من در آنها و تو
در من و همه آنها براى يكى كامل شوند تا همه عالم بدانند كه تو مرا فرستادى و من
ايشان را دوست مىدارم، آن طور كه تو مرا دوست مىدارى[1].
گفتيم: با
اينكه انجيلها صراحت دارد بر اينكه منظور از پسرى و پدرى صرف تشريف است، اين كار
را نكردند، يعنى عنوان پدرى و فرزندى را حمل بر تشريف نكردند، در اينجا مىگوئيم
در انجيلها كلماتى هست كه نمىشود آنها را حمل بر تشريف و احترام كرد (و شايد به
خاطر وجود اين كلمات بوده كه مسيحيان دست به چنان حملى نزدهاند) نظير اينكه مىگويد:
لوقا به عيسى گفت: اى آقا ما نمىدانيم تو به كجا مىروى؟ و چگونه مىتوانيم راه
را بشناسيم؟ عيسى به او گفت: خود من آن طريقم، به حق سوگند و به زندگى قسم كه احدى
به سوى پدرم نمىآيد، مگر به وسيله من، اگر شما مرا شناخته بوديد پدر مرا هم
شناخته بوديد، و از همين الان او را مىشناسيد چون او را هم ديديد.
فيلبس پرسيد:
اى سيد پدر را به ما نشان بده، ديگر چيزى نمىخواهم، يسوع گفت: اى فيلبس من در همه
اين زمانها با شما بودم ولى شما نمىشناختيد، هر كس مرا ببيند پدر را ديده است.
با اين حال چگونه تو مىگويى پدر را به ما نشان بده؟ مگر هنوز ايمان نياوردهاى كه
من در پدر حلول كردم و پدر در من حلول كرده است و اين سخنى كه دارم برايتان
مىگويم (نيز) از ذات من به تنهايى صادر نمىشود بلكه از من و از پدر كه الحال در
من است صادر مىشود، او است كه دارد اين كارها را مىكند، باورم كنيد كه مىگويم
من در پدرم و پدرم در من است[2].
و نيز در
انجيل است كه: ليكن من از اللَّه خارج شدم و آمدم و از پيش خود نيامدم بلكه
او مرا فرستاده [3].