responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 424

اسحاق و ابن جرير و بيهقى (در كتاب دلائل) از ابن عباس روايت كرده‌اند كه گفت: نصاراى نجران و احبار يهود نزد رسول خدا ص جمع شده، در حضورش به جدال و نزاع پرداختند، احبار يهود مى‌گفتند: ابراهيم به غير از يهوديت كيشى نداشت، نصارا مى‌گفتند:

خير، او تنها نصرانى بود، خداى تعالى اين آيه را در باره آنان نازل كرد:(يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْراهِيمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ‌) ...(وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ‌) ، بعد از آنكه اين آيه نازل شد ابو رافع قرظى كه از يهوديان بنى قريظه بود گفت: اى محمد! آيا از ما مى‌خواهى كه ما تو را بپرستيم، همانطور كه نصارا عيسى بن مريم را مى‌پرستند؟ و مردى از نجران پرسيد اى محمد آيا همين را مى‌خواهى؟ رسول خدا ص فرمود: معاذ اللَّه، از اينكه من غير خدا را بپرستم و يا مردم را به عبادت غير خدا وادار كنم، خدا مرا به چنين دستورى مبعوث نكرده و چنين دستورى به من نداده، در همين باره خداى تعالى در پاسخ آن دو نفر اين آيه را نازل كرد:( ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ، ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ‌) ...(بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ) يعنى هيچ بشرى ممكن نيست خداى تعالى كتاب و حكمت و نبوت به او بدهد، آن گاه او به مردم بگويد: به جاى بندگى خدا همه بندگان من باشيد ... بعد از آنكه شما مسلمان بوديد، آن گاه آيه 81 همين سوره مورد بحث را ذكر فرمود كه در آن پيمانى آمده كه خدا از ايشان و از پدرانشان گرفته، يعنى آيه:(وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ‌) ...(مِنَ الشَّاهِدِينَ‌) .[1] مؤلف قدس سره: اين آيات يعنى آيه: (79- 80) كه مى‌فرمايد:(ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ ...) از نظر سياق، هم بهتر و هم آسان‌تر با عيسى بن مريم ع انطباق دارد تا با رسول خدا ص، و توضيحش انشاء اللَّه در بحث پيرامون آن مى‌آيد، پس اگر در روايت بالا شان نزول آن را رسول خدا ص دانسته، شايد استنباط و تطبيق خود ابن عباس بوده، علاوه بر اينكه اگر آيات در باره بگومگوى وارد در روايت نازل شده بود، مثل ساير بگومگوهايى كه قرآن حكايت مى‌كند به صورت سؤال و جواب و يا به صورت حكايت و رد بيان مى‌كرد، و چون به اين صورت بيان نكرده، معلوم مى‌شود داستان روايت بالا شان نزول آيات مذكور نيست.

[داستان گفتگو بين نجاشى (پادشاه حبشه) و مسلمانان مهاجر در حضور مشركين مكه و شان نزول آية: (إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ‌) ... ]

و در تفسير خازن آمده كه كلبى از ابى صالح از ابن عباس و محمد بن اسحاق از ابن شهاب به سند خود حديث هجرت مسلمانان به حبشه را روايت كرده‌اند و در آن روايت آمده كه‌


[1] الدر المنثور ج 2 ص 40- 41.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 424
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست