responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 412

حال محتاجان به فضل خود بى‌خبر است، فضلش عظيم كه نيست هيچ، بلكه خاصيت هم ندارد) و رابعا بتواند فضل خود را به هر كس كه لايق دانست اختصاص دهد.

جمله:(يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ ...) همان فضل در آيه قبلى را معنا مى‌كند و اگر فضل به رحمت معنا و آن كلمه را به اين كلمه تبديل كرد، براى اين بود كه بفهماند فضل كه عبارت است از عطيه غير واجب، خود يكى از شاخه‌هاى رحمت است، هم چنان كه در جاى ديگر: از همين وسعت فضل به وسعت رحمت تعبير كرده و فرموده:(وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ) و در اينكه فضل عطيه غير واجب است فرموده:(وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‌ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً)[1] و در اينكه اختيار همه كارهاى خدا به دست خود او است فرموده:(قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي، إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ)[2].

( وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ‌) ...(فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ )

[اعتقاد بى اساس يهوديان به اينكه تافته‌اى جدا بافته هستند(لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ)]

اين آيه شريفه به اختلاف فاحشى كه اهل كتاب در حفظ امانت‌ها و پيمانها داشتند اشاره مى‌كند و مى‌فهماند اهل كتاب در اين باب در دو طرف تضاد و دو نقطه مقابل قرار دارند، بعضى حتى در يك دينار خيانت را روا نمى‌دارند و بعضى ديگر شتر را با بارش مى‌بلعند و نيز اشاره مى‌كند به اينكه طائفه خيانتكار هر چند خيانتشان يك رذيله قومى و مضر است و ليكن اين رذيله در بين آنان از يك رذيله ديگر منشا گرفته، رذيله‌اى اعتقادى كه جمله:(لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ) آن را حكايت مى‌كند.

آرى اين طائفه خود را اهل كتاب و غير خود را امى و بى‌سواد مى‌خواندند، پس اينكه گفتند: بى‌سوادها بر ما سبيلى ندارند، معنايش اين است كه غير بنى اسرائيل حق ندارد كه بر بنى اسرائيل مسلط شود و به اين ادعاى خود رنگ و آب دين زده بودند، به دليل اينكه قرآن دنبال جمله مورد بحث فرموده:(وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ بَلى‌ ...)، با اينكه خود مى‌دانند دروغ مى‌گويند، دروغ خود را به خدا نسبت مى‌دهند.

آرى يهوديان اينطور معتقد بودند- هم چنان كه امروز هم همين عقيده را دارند- كه تافته‌اى جدا بافته‌اند و در درگاه خداى تعالى احترام و كرامتى خاص به خود را دارند و آن اين‌


[1] اگر فضل خدا شامل حال شما نمى‌شد، احدى از شما تا ابد تزكيه و تربيت نمى‌شد. سوره نور، آيه 156 .

[2] يعنى اى پيامبر به اين مردم بگو اگر خزينه رحمت پروردگار بدست شما بود، باز هم از ترس تمام شدن آن از انفاق بخل مى‌ورزيديد. سوره اسرى، آيه 100 .

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 412
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست