نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 250
بشر را از همين راه ولايت به پيروى رسول خدا 6
دعوت كند، البته در صورتى كه در دعوى ولايت خدا صادق بوده و به راستى از حزب خدا
باشند، مىفرمايد ولايت خدا با پيروى كفار و تابع هوا و هوسهاى آنان شدن،
نمىسازد، ولايت هم كه جز با پيروى معنا ندارد، پس اگر واقعا دوستدار خدايند، بايد
پيامبر او را پيروى كنند نه مال و جاه و مطامع و لذاتى را كه نزد كفار است، در آيه
زير كه فرموده:
توجه مىكنيد
كه چگونه در آيه دوم از معناى اتباع به معناى ولايت منتقل مىشود.
پس بر كسى كه
مدعى ولايت خدا و دوستى او است واجب است كه از رسول او پيروى كند تا اين پيرويش به
ولايت خدا و به حب او منتهى شود.
و اگر در آيه
مورد بحث به جاى ولايت خدا حب خدا را آورده، جهتش اين است كه اساس، و زيربناى
ولايت حب است و اگر تنها به ذكر حب خدا اكتفاء نمود و سخنى از حب رسول
و ساير دوستان خدا نكرد، براى اين بود كه در حقيقت ولايت و دوستى با رسول خدا و
مؤمنين، به دوستى خدا برگشت مىكند.
[مغفرت
الهى و در نتيجه، افاضه رحمت الهى، اثر نزديكى خدا به بنده است]
(وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ) رحمت واسعه
الهيه و فيوضات صورى و معنوى غير متناهى كه نزد خدا است، موقوف بر شخص و يا صنفى
معين از بندگانش نيست، و هيچ استثنايى نمىتواند حكم افاضه على الاطلاق خدا را
مقيد كند و هيچ چيزى نمىتواند او را ملزم بر امساك و خوددارى از افاضه نمايد، مگر
اينكه طرف افاضه استعداد افاضه او را نداشته باشد و يا خودش مانعى را به سوء
اختيار خود پديد آورد، و در نتيجه از فيض او محروم شود.
و آن مانعى
كه مىتواند از فيض الهى جلوگيرى كند گناهان است كه نمىگذارد بنده او از كرامت
قرب به او و لوازم قرب (بهشت و آنچه در آن است) برخوردار گردد، و ازاله اثر گناه
از قلب، و آمرزش و بخشيدن آن تنها كليدى است كه در سعادت را باز مىكند، و آدمى را
[1] سپس ما تو را بر طريقهاى از دين قرار داديم، پس همان را
پيروى كن، و هيچگاه پيرو هواى نفس مردم( مشرك) نادان نباش كه آنان ذرهاى تو را از
خداوند بىنياز نمىكنند، و بدرستى كه بعضى از ستمكاران دوست و مددكار يكديگرند و
خدا سرپرست مردم با تقوا است( سوره جاثيه آيه 19).
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 250