نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 560
و نظير روايت مذكور روايتى است كه الدر
المنثور از عدهاى از صاحبان كتب از ابن عباس روايت كرده، كه در ذيل آيه مورد بحث
گفته: منظور از اين بندگان، اصحاب محمدند[1]
اين روايت نيز- اگر صحيح باشد- از باب جرى و تطبيق است.
بنا بر اين، آن روايت ديگرى كه الدر المنثور از عبد بن حميد و ابن
جرير، از سفيان ثورى، در ذيل آيه نقل كرده كه گفت: آيه شريفه تنها مربوط به اصحاب
محمد است[2] صحيح
نيست، زيرا اولا گفتيم درباره انبياء است و در ثانى اگر هم از باب تطبيق شامل
اصحاب شود بارى شامل خصوص آنان نيست.
و در تفسير قمى نيز در ذيل آيه(بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ) نقل كرده كه فرمودند: يعنى
از حق عدول مىكنند [3].
و نيز در همان تفسير در ذيل آيه(أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ ...)
مىگويد: پدرم از حسن بن على بن فضال، از صالح بن عقبه، از امام صادق (ع) روايت
كرده كه فرمود: اين آيه درباره قائم آل محمد (ع) نازل شده، به خدا سوگند مضطر او
است، كه در مقام ابراهيم دو ركعت نماز مىخواند و خداى عز و جل را مىخواند، پس او
اجابتش مىفرمايد و خليفه در زمينش مىسازد[4].
مؤلف: اين روايت هم از باب جرى و تطبيق مصداق بر كلى است، زيرا آيه
درباره عموم مضطرين است.
[روايتى كه در آن از جمله:(وَ
يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ) وجوب مطلق
فرمانبرى از خليفه (حاكم) استفاده شده و بيان مجعول بودن آن]
و در الدر المنثور است كه طبرانى از سعد بن جناده روايت كرده كه گفت
رسول خدا 6 فرمود: هر كس از جماعت جدا و دور شود در آتش است، آن هم با صورتش،
براى اينكه خداى تعالى مىفرمايد:(أَمَّنْ يُجِيبُ
الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ
الْأَرْضِ)، پس به حكم اين آيه خلافت از خداى عز و جل است، اوست كه خليفه را
خليفه مىكند، چيزى كه هست اگر خير باشد كه هيچ و اگر شر باشد باز خود او
مؤاخذهاش مىكند، اما تو! بر تو واجب است كه هر چه خدا گفته اطاعت كنى[5].
مؤلف: اين روايت خالى از بوى جعل و دسيسه نيست، براى اينكه در سابق
معلوم شد كه مراد از خلافت در آيه- بطورى كه از سياقش برمىآيد- خلافت زمينى است،
كه براى هر انسانى مقدر شده و معنايش اين است كه نوع بشر جانشين خداست در زمين و
در اينكه انواع