نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 559
گمراه و تو نمىتوانى دعوتت را به گوش كران
آن هم در حالى كه پشت مىكنند و مىروند برسانى- و چه بسا قيد در حالى كه
پشت مىكنند و مىروند براى همين باشد كه اگر پشت نمىكردند، باز ممكن بود و
لو با اشاره حرف را به ايشان فهمانيد- و نيز تو نمىتوانى كور را از گمراهيش رهانيده
و هدايتش كنى، تنها قدرتى كه تو دارى اين است كه دعوتت و آيات ما را كه دلالت بر
ما مىكند به گوش مؤمنين برسانى، چون مؤمنين به خاطر اذعان و ايمانى كه به اين
حجتهاى حقه دارند تسليم ما هستند و تو را در آنچه كه دلالت مىكنى تصديق مىكنند.
با اين بيان چند نكته روشن گرديد:
اولا: مراد از سماع هدايت است.
ثانيا: مراد از آيات، ادله و حجتهايى است كه بر توحيد و معارف حقى
كه از فروع توحيد است دلالت مىكند.
ثالثا: اينكه هر كس حجتهاى حق را چه از آيات آفاق باشد و چه از آيات
انفس، با سلامت عقل تعقل كند و آن گاه با ايمان و انقياد تسليم آن شود، چنين كسى
از مردگان و از مهر شدگان، كه خدا بر گوش و چشمشان مهر نهاده نيست.
بحث روايتى
در تفسير قمى در ذيل جمله (وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى)
آورده كه امام فرمود:
مؤلف: اين روايت را تفسير جمع الجوامع نيز، از ائمه اهل بيت (ع) به
دو نحو آورده، يكى بدون سند، و ديگرى هم بطور مضمر (يعنى گفته: از آن جناب و معين
نكرده از كدام يك از ائمه نقل كرده)[2].
خواننده عزيز به خاطر دارد كه در بيان گذشته خود كه در ذيل همين آيه
آورديم، گفتيم: از سياق برمىآيد كه مراد از اين بندگان به حسب مورد آيه انبياء
(ع) هستند كه به نعمت اصطفاء متنعم بودند و خداى تعالى داستانهاى جمعى از ايشان را
در قرآن كريم آورده. بنا بر اين، اگر روايت صحيح باشد از قبيل جرى و تطبيق فرد بر
كلى خواهد بود.