نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 542
آن گاه دنباله كلام را به مساله توحيد و
اثبات معاد و آنچه مناسب آن از معارف حقه گوناگون است كشانده. پس مىتوان گفت:
سياق آيات اين سوره، شبيه به سياق آيات سوره مريم است، كه بيانش در همانجا گذشت.
[انتقال از داستانهاى انبياء و اقوامشان به زمان خاتم الانبياء و
احتجاج با كفار زمان او 6]
(قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ
الَّذِينَ اصْطَفى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ)
گفتيم كه در آيات قبل، داستانهايى از انبياى گذشته و امتهايشان آورد و در ضمن
آنها به سنت جارى خود در همه امتها اشاره كرد كه: با مؤمنين ايشان چه رفتارى كرد،
انبياى آنان را به مقام اصطفاء رسانيد سايرين را هم به مزيد احسان اختصاص داد، و
با كفار ايشان چه كرد؟ آنان را به عذاب استيصال و انقراض دچار ساخت،- و آنچه كرده
همه خير و جميل بود و سنتش هم بر وفق حكمت بالغهاش جريان يافت- اينك از آن بيان
منتقل مىشود به وضع پيغمبر خاتمش 6 و دستورش مىدهد كه خداى را حمد و ثناگوى و
بر بندگان برگزيده شدهاش سلام و تحيت بفرست و در آخر تقرير مىكند كه تنها او متعين
براى عبادت است و غير او كسى و چيزى نيست كه شايستگى پرستش داشته باشد.
پس بنا بر اين در حقيقت بيان اين آيات از باب انتقال است، نه نتيجه
گيرى، انتقال از داستانهاى گذشته به حمد و ثنا و تسليم و توحيد، هر چند كه اين
انتقال در حكم نتيجه گيرى نيز هست، و ليكن نتيجه نيست، چون اگر نتيجه داستانهاى
قبل بود، جا داشت بفرمايد: فقل الحمد للَّه ... و يا بگويد:
فالله خير ، ولى چنين نفرمود.
پس، جمله (قُلِ الْحَمْدُ
لِلَّهِ) امر به حمد خدا گفتن است، به اينكه همه حمدهاى ديگر را نيز به
حمد خداى تعالى ارجاع دهد، چون در آيات سابق بيان فرمود كه مرجع تمامى خلقها و
تدبيرها به سوى خداست و او است كه هر چيزى را بر طبق حكمتش افاضه نموده، هر جميلى
را به مقتضاى قدرتش انجام مىدهد.
(وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى)- اين جمله عطف است بر ما قبل، يعنى بر مقول قل- بگو و
در اين كه، دستور مىدهد به اين بندگان برگزيده شده سلام كن، اين معنا خوابيده كه
نفس خود را از هر چه كه با اين تسليم، ضديت دارد و مانع آن مىشود خالى كن، چرا؟
براى اينكه نزد آن بندگان، غير از هدايت الهى و آثار جميل آن چيزى نيست، (تا نفس
آن را بهانه قرار داده و از سلام بر آنان دريغ بورزد) چون معناى سلام، مقتضى تسليم
شدن است.
پس، در حقيقت امر به سلام، امر ضمنى نيز هست به اينكه نفس را آماده
قبول آن هدايت كه نزد ايشان است و نيز آثار حسنه آن بكن، بنا بر اين، آيه شريفه به
وجهى در معناى آيه
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 542