نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 320
(وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ
الَّذِي لا يَمُوتُ).
بيشتر مفسرين گفتهاند: استثناء در آيه، منقطع است و
معنايش لكن من يشاء ان يتخذ الى ربه سبيلا مىباشد، يعنى بگو من مزد
نمىخواهم و ليكن اگر كسى بخواهد در راه خدا به فقيرى صدقه دهد بدهد . ولى
اين تفسير صحيح نيست، چون نه در لفظ آيه دليلى بر آن وجود دارد و نه در سياق آن.
بعضى[1] از مفسرين
گفتهاند: استثناء متصل است، ولى مضافى در كلام حذف شده و تقدير كلام:
الا فعل من شاء ان يتخذ الى ربه سبيلا است، يعنى من مزدى در برابر رسالتم
نمىخواهم، مگر عمل كسى كه بخواهد به وسيله ايمان و اطاعت به آنچه من بدان دعوت
مىكنم راهى به سوى پروردگار خود باز كند . ولى اين نيز صحيح نيست، براى
اينكه بنا بر اين تفسير، معنا همان مىشود كه ما گفتيم (البته) با اين تفاوت كه در
اين تفسير تقديرى به كار گرفته شده و تقدير هم كه بر خلاف اصل است، و گرنه، ما هم
گفتيم كه: اين آيه مىخواهد خيال مردم را از جهت بدهكارى مزد راحت نموده به كلى
طمع ايشان را قطع كند و مزد رسالت را منحصر در پذيرفتن دعوت سازد.
بعضى[2] ديگر
گفتهاند: اين استثناء، متصل است ولى مضافى در تقدير است و تقدير آيه: لا
اسئلكم عليه من اجر الا اجر من شاء ... است، يعنى من مزدى نمىخواهم مگر
مزدى كه در اثر ايمان آوردن كسى عايدم مىشود، چون الدال على الخير
كفاعله [3]، ولى اگر
اين حرف صحيح باشد مقتضايش اين است كه بفرمايد: الا من اتخذ الى ربه
سبيلا و ديگر احتياج به كلمه شاء نداشت چون اجرى كه عايد رسول
خدا 6 مىشود از ايمان و عمل مردم مىشود، نه از مشيت و خواستن آنان.
(وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ
سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً) بعد از آنكه اين معنا را مسجل و قطعى كرد كه رسول خدا 6 هيچ
مسئوليتى در امر مردم ندارد، و هيچ وظيفهاى جز تبليغ رسالت به عهده او نيست و
بايد به آنها برساند كه در دعوتش هيچ مزدى هم منظور ندارد و مردم در كار خود در
كمال اختيارند، اگر خواستند ايمان بياورند و اگر خواستند كفر بورزند. اينك در اين
جمله آن بيان را تتميم