نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 181
نكرده، لذا مىتواند و اختيار دارد كه آن
زايد را به هر كس بخواهد اختصاص دهد، بنا بر اين هيچ علتى جز مشيت او براى آن
نيست، و اين بحث تتمهاى دارد كه به زودى در بحث مستقلى بدان مىرسيم- ان شاء
اللَّه.
[تشبيه اعمال غير مؤمنين به سرابى كه تشنه آن را آب مىپندارد و
نكاتى كه اين تشبيه افاده مىكند]
(وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ
يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً ...) كلمه سراب به
معناى لمعان و برقى است كه در بيابانها از دور به شكل لمعان آب به نظر مىرسد، ولى
حقيقتى ندارد، يعنى آب نيست. و كلمه قيع و قاع به معناى سر زمينهاى
مسطح است، و مفرد آنها قيعه و قاعه است، مانند كلمات تينه و تمره، كه مفرد تين و
تمرند. و كلمه ظمآن به معناى عطشان است.
بعد از آنكه خداى سبحان نام مؤمنين را برد و ايشان را توصيف كرد به
اينكه در خانههايى معظم ذكر خدا مىكنند و تجارت و بيع، ايشان را از ياد خدا غافل
نمىسازد، و خدا كه نور آسمانها و زمين است ايشان را به اين خاطر، به نور خود
هدايت مىكند و به نور معرفت خود گرامى مىدارد اينك در اين آيه نقطه مقابل مؤمنين
يعنى كفار را يادآورى كرده، اعمالشان را يك بار به سراب تشبيه مىكند كه هيچ
حقيقتى نداشته و غايت و هدفى كه بدان منتهى شود ندارد، و بار ديگر توصيف مىكند به
اينكه همچون ظلمتهاى روى هم افتاده است، به طورى كه هيچ راه براى نور در آنها
نيست، به كلى جلو نور را مىگيرد، آيه مورد بحث در بردارنده وصف اول و آيه بعدىاش
متضمن وصف دوم است.
پس اينكه فرمود(وَ الَّذِينَ
كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا
جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً) اعمال ايشان را تشبيه كرده
به سرابى در زمين هموار كه انسان آن را آب مىپندارد، ولى حقيقتى ندارد، و آثارى
كه بر آب مترتب است بر آن مترتب نيست، رفع عطش نمىكند، و آثار ديگر آب را ندارد،
اعمال ايشان هم از قربانيها كه پيشكش بتها مىكنند، و اذكار و اورادى كه
مىخوانند، و عبادتى كه در برابر بتها مىكنند، حقيقت ندارد، و آثار عبادت بر آن
مترتب نيست.
و اگر فرمود: تشنه آن را آب مىپندارد با اينكه سراب از دور به نظر
هر كسى آب مىآيد چه تشنه و چه سيراب، براى اين بود كه هدف در اين آيه بيان رفتن
به سوى سراب است، و جز اشخاص تشنه كسى به دنبال سراب نمىرود، او است كه از شدت
تشنگى به اين اميد به راه مىافتد كه شايد در آنجا آبى كه رفع عطشش كند به دست
آورد، و هم چنان مىرود ولى آبى نمىبيند.
و اگر نفرمود هم چنان مىرود تا به آن برسد بلكه فرمود:
تا نزد آن سراب بيايد،
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 181