نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 142
عايشه مىگويد: رسول خدا 6 از زينت دختر
جحش از وضع من پرسيد، و فرمود: اى زينت تو چه مىدانى و چه ديدهاى؟ گفت يا رسول
اللَّه 6 چشم و گوشم از اين جريان بى خبر است، و من جز خير از او چيزى نديدهام،
با اينكه زينب از ميان همسران رسول خدا 6 تنها كسى بود كه با من تكبر مىكرد و
خداوند او را با ورع و تقوى عصمت داد، و خواهرش حمنه كه چنين تقوايى نداشت، و با
او ستيز مىكرد، جزو اصحاب افك شد، و هلاك گشت[1].
مؤلف: اين روايت به طرقى ديگر نيز از عايشه، از عمر، ابن عباس، ابو
هريره، ابو اليسر انصارى، ام رومان مادر عايشه، و ديگران نقل شده، و با اين روايت
مقدارى اختلاف دارد.
و در آن آمده كه منظور از(الَّذِينَ
جاؤُ بِالْإِفْكِ) عبد اللَّه بن ابى بن سلول، و مسطح بن
اثاثه (كه از اصحاب بدر و از سابقين اولين از مهاجرين است)، و حسان بن ثابت و حمنه
خواهر زينب همسر رسول خدا 6 بودند.
و نيز در آن آمده كه رسول خدا 6 بعد از نزول آيات افك، ايشان را
خواست، و بر آنان حد جارى ساخت، چيزى كه هست عبد اللَّه بن ابى را دو بار حد زد،
براى اينكه كسى كه همسر رسول خدا 6 را نسبت زنا بدهد دو حد دارد[2].
[موارد اشكال در اين روايت و روايات ديگرى كه از طرق عامه در اين
باره نازل شده است]
و در اين روايت كه با هم قريب المضمون مىباشند در جريان قصه از چند
جهت اشكال است:
جهت اول اينكه: از خلال اين روايات برمىآيد كه رسول خدا 6 درباره
عايشه سوء ظن پيدا كرده بود، مثلا يك جاى روايات آمده كه حال آن جناب نسبت به
عايشه در ايام مرضش تغيير يافته بود، تا آيات تبرئه نازل شد، جاى ديگر آمده كه
عايشه گفت: بحمد اللَّه نه به حمد تو، و در بعضى از روايات آمده كه رسول خدا 6
به پدرش دستور داد برو و به عايشه بشارت بده، ابو بكر وقتى بشارت را داد گفت بحمد
اللَّه نه به حمد صاحبت كه تو را فرستاده، و مقصودش رسول خدا 6 بوده، و در جاى
ديگر روايات آمده كه وقتى رسول خدا 6 او را نصيحت مىكرد كه اگر واقعا اين كار
را كردهاى توبه كن، زنى جلو در خانه نشسته بود، عايشه گفت از اين زن خجالت
نمىكشى كه برود و شنيدههاى خود را بازگو كند؟ و معلوم است كه اين جور حرف زدن با
رسول خدا 6،- كه منظور در همه آنها اهانت و اعتراض است-