responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 1  صفحه : 421

است.[1] و اينكه امام (ع) فرمود: (خدا ابراهيم را قبل از آنكه خليل و دوست خود قرار دهد رسول خود قرار داد)، آن را از آيه: ((وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً، وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا)، ملت ابراهيم را كه حنيف است پيروى كند، و خدا ابراهيم را خليل بگرفت).[2] استفاده كرده، چون از ظاهرش برمى‌آيد اگر خدا او را خليل خود گرفت براى خاطر اين ملت حنفيه‌اى كه وى به امر پروردگارش تشريع كرد، بگرفت چون مقام آيه مقام بيان شرافت و ارج كيش حنيف ابراهيم است، كه به خاطر شرافت آن كيش، ابراهيم بمقام خلت مشرف گرديد.

[معنى خليل و فرق آن با صديق ]

و كلمه خليل از نظر مصداق، خصوصى‌تر از كلمه: (صديق) است. چون دو نفر دوست همين كه در دوستى و رفاقت صادق باشند، كلمه صديق بر آن دو صادق است، ولى باين مقدار آن دو را خليل نمى‌گويند، بلكه وقتى يكى از آن دو را خليل ديگرى مى‌نامند، كه حوائج خود را جز باو نگويد، چون خلت بمعناى فقر و حاجت است.

و اينكه فرمود: (خداى تعالى ابراهيم را قبل از آنكه امام بگيرد، خليل خود گرفت) الخ، معنايش از بيان گذشته، روشن گرديد.

و اينكه فرمود: (سفيه، امام مردم با تقوى نمى‌شود)، اشاره است بآيه شريفه: ((وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ، وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا، وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ إِذْ قالَ: لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ، قالَ: أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ‌)، آن كس كه از ملت و كيش ابراهيم روى بگرداند، خود را سفيه كرده است، كه ما او را در دنيا برگزيديم، و او در آخرت از صالحان است، چون پروردگارش به او گفت: تسليم شو، گفت: براى رب العالمين تسليم هستم).[3] خداى سبحان اعراض از كيش ابراهيم را كه نوعى ظلم است سفاهت خوانده و در مقابل آن، اصطفاء را ذكر كرده، آن گاه آن را با سلام تفسير كرده، و استفاده اين نكته از جمله: ((إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ‌)، الخ، محتاج بدقت است، آن گاه اسلام و تقوى را يكى، و يا بمنزله يك چيز دانسته و فرموده: ((اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ‌)، از خدا بپرهيزيد حق پرهيز كردن، و زنهار، نميريد مگر آنكه در حال اسلام باشيد).[4] دقت فرمائيد.

[چند روايت در ذيل آيه شريفه- 124]

و از شيخ مفيد از درست و هشام از ائمه ع روايت شده، كه فرمودند: ابراهيم نبى بود، ولى امام نبود، تا آنكه خداى تعالى فرمود:(إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً، قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي) خداى تعالى در پاسخ درخواستش فرمود:(لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)، و معلوم است كسى كه بتى،


[1]- سوره هود آيه 69

[2]- سوره نساء آيه 125

[3]- سوره بقره آيه 130- 131

[4]- سوره آل عمران آيه 102

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 1  صفحه : 421
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست