نام کتاب : جبر و اختيار نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 165
على (عليه السلام) ـ در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه ـ اين قانون كلى و ثابت را اين گونه بيان مى نمايد:
سوگند به خدا هيچگاه نعمت و خوشى در زندگى، از جامعه اى رخت برنبست، مگر به خاطر گناهان و كارهاى ناشايسته اى كه انجام دادند، براى آنكه خدا هرگز به بندگان خود ستم روا نمى دارد و اگر انسانها پس از زوال نعمت از آنان و ابتلاء به بدبختى ها و پريشانى ها با دلهايى لرزان و قلب هاى آكنده از توجه و عشق به خدا و نيت هاى صادق و راست به جانب خدا روى مى آوردند، خداوند بدى ها و پريشانى ها را از آنها برطرف مى كرد».[1]
«خداوندا! گناهانى كه موجب دگرگونى و زوال نعمت ها است بر من ببخشاى».
گناه، پى آمدهاى ناگوار بسيارى دارد و از همه مهم تر آن كه موجب انحطاط و سقوط معنوى انسان مى گردد، لكن آنچه در اينجا مورد نظر ما است، نقش تخريبى گناه در دگرگونى نعمت ها، ـ خواه در زندگى فردى و خواه در زندگى اجتماعى بشر ـ مى باشد، ولى بايد توجه داشت كه مقصود از نعمت، تنها نعمت هاى مادى نيست، بلكه از ديدگاه اخوّت و همبستگى(2،