نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 420
به علاوه، اگر فرضا بيعتهاى ديگر انفرادى
را هم بيعت بر حكومت به شمار آوريم، باز هم فقط بيعت گروهى از شهروندان جريرة العرب-
يعنى مسلمانان- اثبات مىشود و شهروندان ديگر، مانند اهل كتاب و مشركين، كه اكثريت
جامعه را تشكيل مىدادند،[1] در اين
بيعت حضور نداشتند، پس چگونه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اهل كتاب را
به قبول اسلام يا پرداخت جزيه، ملزم مىكرد؟![2]
جمعبندى
دلايل و شواهد گذشته، همه گوياى آن است كه بيعت را نبايد منشأ پيدايش
حكومت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دانست؛ چه اينكه به استناد آن، حق
حكومت پيامبر را ناشى از رأى و انتخاب مردم نمىتوان پنداشت.
علاوه بر اين، آيات فراوانى در قرآن گوياى حق ولايت و سرپرستى رسول
اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و اين ولايت، مشروط به بيعت نشده است؛
مانند:
و ما كان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضى اللّه و رسوله امرا ان يكون
لهم الخيرة من امرهم؛[3] هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستادهاش به كارى فرمان
دهند، براى آنان در كارشان اختيارى باشد.
در اين آيه، بين حكم پيامبر و سلب اختيار از افراد جامعه، ملازمه
قرار داده شده كه با آمدن حكم نبوى، جايى براى انتخاب و اختيار ديگران نيست، و
اين، تفسير روشن و صريحى از ولايت است. پس براساس فرمان الهى، همه مسلمانان موظفند
كه در كارهاى خودشان، نظر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بر خواست خود
مقدم دارند. ازاينرو، اين احتمال، كه مسلمانان اجازه داشتند كه فرد ديگرى را به
عنوان حاكم خود معيّن كنند، و نيز اين
[1] - نسبت آمار مسلمانان به كفار و مشركين را با شواهد
گوناگون مىتوان حدس زد؛ مثلا در سال پنجم هجرت( يك سال قبل از بيعت رضوان)، در
جريان جنگ احزاب، سپاهيان اسلام سه هزار نفر و سپاهيان كفر 24 هزار نفر بودند؛
يعنى مسلمانان يك هشتم افراد جامعه را تشكيل مىدادند.
[2] - ر. ك: سيد كاظم حائرى، مقاله« مغزى البيعة مع
المعصومين»، مجله رسالة الثقلين، شماره 12.