نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 403
شمرده و ضرورت هريك را براساس فلسفه خاصى
تبيين مىكند، نه آن كه امامت عين نبوت يا لازمه نبوت باشد، هر چند ممكن است
پيامبرى مانند رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داراى منصب امامت نيز باشد.
در باب نبوت، نياز به شريعت، با اين مقدمات اثبات مىشود:
الف) انسان موجودى اجتماعى است و نيازهاى خود را بدون مشاركت و
همكارى ديگران نمىتواند تأمين كند.
ب) بسيارى از انسانها در روابط اجتماعى به حريم ديگران تعدّى و
تجاوز روا مىدارند.
ج) براى رعايت حدود و مرزها، جامعه نياز به «قانون» دارد.
د) انسانها نمىتوانند قوانين لازم را تشخيص داده و تدوين نمايند.
پس از طرف خداوند، بايد قانون و شريعتى ارائه گردد كه انسانها را به
مصلحتشان رهنمون، و آنان را از مفاسد بازدارد تا نوع انسانى حفظ، و دستيابى به
كمالات براى او ميسور گردد.[1] ولى در
فلسفه امامت، با فرض اينكه قانون و شريعت، به وسيله «نبى» ابلاغ و در دسترس
انسانها قرار گرفته است، مجددا به قاعده لطف استناد مىشود تا نياز به مجرى قانون
(امام) كه آنرا در زواياى جامعه، عينيت و حاكميت بخشد، اثبات گردد.[2] پس مفاد قاعده لطف درباره امامت،
با مفاد آن درباره نبوت فرق دارد و
[2] - برخى از متكلمان، همه انبيا را داراى دو نقش«
ارائه قانون الهى» و« اجراى شريعت» در جامعه دانستهاند؛ يعنى مرتبهاى از امامت و
رهبرى را در هر نبوت و راهنمايى موجود دانسته، و همه پيامبران را داراى مسئوليت
اجتماعى رهبرى قلمداد كردهاند؛ مثلا لاهيجى پس از ذكر همان مقدمات، نتيجه مىگيرد
كه آن واضع قوانين و قواعد كليه، به ناچار بايد شخصى باشد كه همه، اطاعت او كنند
لذا بايد داراى« سياست» و« قدرت» باشد تا مردم طوعا و كرها انقياد او نمايند و
اوامر او در مردم نافذ و جارى شود.( سرمايه ايمان، ص 88). پس نبى هم شخصيتى است كه
با قدرت و سياست، شريعت را به پا مىدارد، نه آن كه صرفا ارشادكنندهاى باشد كه
بخواهد با موعظه، مردم را فقط طوعا به مصالحشان ترغيب نموده، و درك عقلى آنها را
افزايش دهد. پس تعليم و تربيت، زمينهساز عينيت شريعت است؛ ولى براى حاكميت شريعت
و اجراى قانون الهى، انبيا به تعليم و تربيت اكتفا نكردهاند.
نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 403