نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 37
با توجه به مجموع استعدادهاى فردى و اجتماعى
انسان، و پيچيدگى روابط اجتماعى انسان، و مشخص نبودن نهايت سير تكاملى انسان، بايد
بپذيريم كه آن چه فيلسوفان و متفكّران اجتماعى به نام ايدئولوژى يافتهاند، گمراهى
و سرگشتگى است. براى انسان از نظر ايدئولوژى داشتن، يك راه بيشتر وجود ندارد، و
آن، ايدئولوژى از طريق وحى است. اگر ايدئولوژى از طريق وحى را نپذيريم، بايد
بپذيريم كه انسان فاقد ايدئولوژى است. متفكران امروز بشر، اذعان دارند كه ارائه خط
سير آينده بشر، به وسيله ايدئولوژىهاى بشرى، تنها به صورت «منزلبهمنزل» است؛
يعنى تنها در هر منزل مىتوان (آن هم به ادعاى خودشان) منزل بعدى را مشخص كرد؛ اما
اينكه منازل بعد از اين منزل كجا است، و سر منزل نهايى چيست، و آيا اساسا سرمنزلى
وجود دارد يا ندارد، هيچ معلوم نيست. سرنوشت چنين ايدئولوژىهايى روشن است.[1] درباره جهتگيرى ايدئولوژى الهى و
نقش اجتماعى آن، سه گونه مىتوان نظر داد:
ديدگاه اوّل: شريعت، قانون نظم اجتماعى
نياز به شريعت، چيزى جز نياز به قانون نيست، و قانون از ضروريات
زندگى اجتماعى است كه بدون آن دوام حيات اجتماعى امكانپذير نيست. عدم قانون در
جامعه، باعث هرجومرج، و موجب به هم خوردن نظم اجتماعى است و تنها شريعت، اين نياز
ضرورى زندگى اجتماعى را تأمين كرده و جلوى آشفتگى جامعه را مىگيرد.
نقد و بررسى
اگر انتظار از شريعت و كارآيى دين، به نظم اجتماعى محدود گردد، روشن
است كه ايدئولوژىهاى بشرى، و دولتهاى غير دينى نيز از برآوردن اين نياز عاجز
نيستند و خلأ نظم به وسيله آنان جبران مىشود، و براى جايگزينى «ايدئولوژى بشرى»
به جاى