نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 338
نبايد حاكم بر ناموس، جان و مال مردم، و نيز
مسلط بر احكام اسلام و امامت مسلمين:
- بخيل بوده و براى جمع مال آنان حرص داشته باشد.
- جاهل بوده و در اثر نادانى، آنها را گمراه كند.
- ستمگر بوده، تا با ظلم و جور، آنان را پريشانى و مستأصل نمايد.
- از تغيّر ايام بترسد تا با گروهى (از توانگران) همراهى نموده و
ديگران را رها كند.
- اهل رشوه در حكومت باشد، حقوق مردم را پايمال نموده و قانون خدا را
بيان ننمايد.
- سنت و روش اسلام و پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را
ترك كند و امت را تباه سازد.[1] و از آن
حضرت نقل شده است كه:
نگرانى من از اين است كه بر امت اسلامى، بىخردان و بدكاران، ولايت و
حكمرانى نمايند. پس مال خدا را بين خودشان دستبهدست گردانده، بندگان خدا را
بردگان خود، نيكان را سركوب، و فاسقان را متشكل و ياران خويش قرار دهند.[2] اين بيانات، علاوه بر آنكه بر
تقوا در حاكم اسلامى، تأكيد دارد، سرّ اين شرط و ضرورت اين ويژگى را نيز توضيح
مىدهد و نمايانگر آن است كه اگر فسق و فجور، بىبند و بارى و بىتعهّدى، در
زمامدار حكومت نفوذ يابد، چه آثار خطرناك و تبعات ناهنجارى در اجتماع به جاى
مىگذارد. لذا امام حسين عليه السّلام در پاسخ نامههاى مردم كوفه سوگند ياد
مىكند كه:
فقط آن كس كه بر طبق كتاب خدا حكم مىكند، قسط را برپا مىدارد، دين
حق را باور دارد و نفس خويش را در آنچه كه خدا مىخواهد، حبس نموده و محدود ساخته
است، امام و پيشواى مسلمين است.[3]
حكمت و ضرورت شرط عدالت
اصرار بر عنصر ايمان و تقوا، در فرمانرواى جامعه، برخاسته از مبانى