نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 320
رهبرى مىداند و مىگويد:
امام بايد عارف به شريعت باشد، به گونهاى كه عالمتر از او در ميان
مردم نباشد.[1] نتيجه آن
كه بر مبناى كلام شيعى، كه در آن، اصل حسن و قبح عقلى پذيرفته شده است، چارهاى جز
حكم به قبح ترجيح مفضول بر افضل نيست و چون چنين كارى در ترجيح مفضول، از نظر منطق
خرد، زشت و ناپسند شمرده مىشود، نمىتواند با معيارهاى عقلانى، انطباق داشته
باشد. ازاينرو، چه در آنجا كه مردم حق انتخاب حاكم دارند، و چه در مواردى كه
حاكم از سوى معصوم تعيين مىگردد، الزاما بايد شرط اعلم و افضل بودن رعايت شود.
فقهاى شيعه، هر چند در مباحث فقهى خود، كمتر از «تكليف» معصوم، سخن
به ميان مىآورند، زيرا او را نسبت به تكاليف و بايدها و نبايدهاى مربوط به خود،
آگاهتر مىدانند، ولى در اين مسئله، عدهاى از آنان تصريح نمودهاند كه امام عليه
السّلام بايد قلّاده حكومت و قضاوت را بر گردن اعلم قرار دهد.[2]
عدهاى ديگر هم اگر انتخاب مفضول را اجازه دادند، بدان جهت است كه آنرا مختص به
عصر حضور و امكان جبران كاستىها به وسيله امام عليه السّلام دانستهاند.[3] و به استناد وجوه گوناگون، اعلم را
ترجيح مىدهند؛ زيرا:
اولا، احتمال خطا و اشتباه در ديدگاه و نظريههاى او كمتر است.
ثانيا، اعلم به نيابت از سوى امام عليه السّلام نزديكتر است.
ثالثا، ترجيح مرجوح قبيح است.[4]
البته از اين نكته مهم نبايد غفلت كرد كه تأكيد بر شرط اعلميّت، به معناى
مطلقانگارى آن و ناديده گرفتن ديگر شرايط لازم رهبرى نيست، بلكه اين شرط با در
نظر گرفتن بقيه شرايط لازم، از قبيل تقوا و مديريّت، مورد نظر است. ازاينرو،