نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 312
مثل تعبير «خليفه بر امت»، و «رياست» كه
تناسبى با امام جماعت ندارد.
رابعا، در موارد متعدد، ائمه عليهم السّلام براى نفى صلاحيت مدعيان
رهبرى جامعه، به اين ملاك و حديث نبوى استناد كرده و به آن احتجاج نمودهاند. اين
استدلالها و احتجاجات نشاندهنده آن است كه آنان امامت و ولايت در اين بيان نبوى
را به مفهوم عام و اجتماعى آن، ناظر مىدانستند.
خامسا، ذيل حديث نبوى كه اگر اعلم «امام» نباشد، «كار مردم تا قيامت
رو به تباهى و سقوط است» چه تناسبى با امام جماعت دارد؟ آيا واقعا اگر در مسجدى،
مجتهد غير اعلم امام جماعت باشد، تا قيامت، آن مردم در سراشيبى و عقبگرد خواهند
بود؟!
مرحوم فيض كاشانى، در اينباره سخن لطيف و قابلتوجهى در معناى
«امام» و نيز در معناى «اعلم» دارد. وى پس از نقل اين حديث:
«من امّ قويا و فيهم من هو اعلم منه لم يزل امرهم الى سفال الى يوم القيامة»، مىگويد:
امامت در اين حديث، ممكن است به معناى «رياست عامه» و رهبرى در همه
مسائل و امور باشد، و ممكن است خصوص «امامت جماعت» مقصود باشد؛ ولى تتمه حديث،
«الى يوم القيامه»، مؤيد معناى اوّل، «رياست عامه» است و اين معنا اظهر، و روايت
نسبت به آن گوياتر است. بنابر معناى اوّل، اعلم يعنى كسى كه به امور دين، و مصالح
مسلمين داناتر است، و بر معناى دوم، اعلم كسى است كه به سنّت و فقه در دين، داناتر
است.[1] ج) عدهاى
از فقها هم با توجه به لزوم تقديم اعلم، در باب جانشينى و خلافت پيامبر صلّى اللّه
عليه و آله و سلّم اينروايات را خصوص به امام اصل و اعلم بودن را شرط خاص امامت
عظمى و امامت مطلقه دانستهاند؛[2] مثلا
درباره اين سخن پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه مىفرمايند: «رياست،
فقط در صلاحيت افراد شايسته آن است، پس هركس كه مردم را به سوى خود بخواند، در حاى
كه اعلم از او در ميان آنها باشد، خداوند در قيامت به او نظر نمىكند.»،
گفتهاند: