نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 296
دارند.[1]
درحالىكه با وجود فقاهت در رهبرى، در حكومت اسلامى، چنين مشكلى وجود نخواهد داشت
و حاكم اسلامى از قدرت و اقتدار بيشترى برخوردار خواهد بود.
4- انطباق قوانين و مقتضيات
با تكشيل حكومت اسلامى، قهرا قوانين دينى و نظريات فقهى، مبناى حركت
نظام اسلامى قرار مىگيرد و به شكل قانون، در جامعه رسميّت پيدا مىكند. اينروند
عملى، فتواى خالص فقها را در معرض دو گونه تغيير و تحوّل قرار مىدهد:
الف) دگرگونىهايى كه به وسيله غير كارشناسان و متخصصان در احكام
اسلامى، و به بهانه ايجاد هماهنگى و سازگارى بين قوانين اسلام و مقتضيات زمان
انجام مىگيرد كه اين گونه دستكارىهاى جاهلانه و گاه مغرضانه، قوانين اسلامى را
به انحراف كشانده و سرنوشت احكام الهى را به سليقههاى شخصى متولّيان هر دوره و
سياستمداران هر عصر مىسپارد.
در تاريخ دولتهاى اسلامى نيز كه پس از رحلت پيامبر اكرم صلّى اللّه
عليه و آله و سلّم تاكنون تشكيل شده است، نمونههاى فراوانى از اين تغييرها، كه به
عنوان انطباق با زمان انجام گرفته، وجود دارد.
ب) دگرگونىهايى كه به وسيله كارشناسان و متخصصان احكام اسلامى و با توجه
به مصالح جامعه و با درنظر گرفتن ملاكهاى اصيل اسلامى و براساس موازين متقن ترجيح
اهم بر مهمّ و ... انجام مىگيرد.
نوع اوّل دستكارىها، براى حاكميت قوانين اسلامى، ويرانكننده و
مخرّب است؛ ولى نوع دوم لازمه زنده و پويا بودن قوانين اسلامى و انطباقدهنده آن
با شرايط گوناگون است. به تعبير دقيقتر، تغييرات نوع دوم، دگرگونىهايى است كه در
متن قوانين اسلامى پيشبينى شده است و اسلام، خود با توجه به تحولات اجتماعى بشر،
آنرا خواسته است.