نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 272
از جا نكند، و نرمى او را ننشاند.
مالكا! ... فرمانروايان را از افراد با تجربه بگمار ... كه مدبّر و
آيندهنگر بوده، زودتر و بهتر، عواقب حوادث و پىآمد كارها را بفهمند.[1] براساس اين ضابطه، از وفادارترين
اصحاب خود مىخواستند كه اگر توانايى مسئوليتهاى اجتماعى را ندارند، خود را در
معرض رهبرى مردم قرار ندهند.[2] و گاه در
اثر ضعف مديريت، صادقترين ياوران ايشان، مشكلاتى را ايجاد مىكردند.
حضرت على عليه السّلام در نامهاى به كميل (فرماندار خود) نوشت:
تو پل پيروزى غارتگران و جنايتكاران شدى.
و اين، نه به خاطر ضعف ايمان و فقه، بلكه در اثر ضعف سياست و تدبيرش
بود كه حضرت از او گلايه نمود و سياستش را توأم با ضعف آشكار و منجر به تباهى،
قلمداد كرد، و از او به عنوان فردى كه روش استوار و محكم ندارد، هيبتى در او ديده
نمىشود و شوكت دشمن را نمىشكند، ياد نمود.[3]
تعبيرات ديگر
علاوه بر تعبيرات كلى گذشته، كه هريك خصلتهاى متعددى را در بر
مىگيرد، تعبيرات خاص و جزئى هم در اين زمينه، در متون اسلامى به چشم مىخورد؛
مانند «سعه صدر» كه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا لازمه رياست و مديريت
دانستهاند:
آلة الرياسة صعة الصدر.[4] نياز به اين خصلت از آنجا ناشى مىشود كه رهبرى جامعه، در معرض
حوادث سنگين، اخبار ناگوار و برخوردهاى گوناگون است كه اگر در چنين مواردى، از
ظرفيت
[2] - مثلا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به
ابوذر فرمود:« آنچه را كه براى خود مىپسندم براى تو هم مىپسندم، همانا تو را
ناتوان مىيابم، ازاينرو فرمانروايى دو نفر را هم به عهده نگير.»( بحار الانوار،
ج 22، ص 406).