نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 211
- همچنين در سال دهم هجرت، پيامبر اسلام
مهاجر بن ابى اميه را به صنعا، زياد بن اسد انصارى را به حضر موت، عدى بن حاتم
طائى را به طيى و اسد، مالك بن نويره را به حنظله، علاء بن حضرمى را به بحرين و
على بن ابى طالب را به نجران، براى جمعآورى صدقات فرستاد.[1]
البته مسئوليت جمعآورى زكات، معمولا با واليان و فرمانروايان هر منطقه بوده است،
و پيامبر اسلام نيز افرادى را براى تحويل گرفتن اموال به نزد ايشان اعزام مىكرد؛
مثلا در حكم مأموريت علاء بن حضرمى آمده است:
او را به نزد منذر بن ساوى مىفرستم تا آنچه را كه از جزيه و صدقات
جمع كرده، تحويل گيرد.[2] همچنين
حضرت در نامه ديگرى به امير بحرين (منذر) نوشت:
قدامه و ابا هريره را فرستادم تا آنچه را كه جزيه در نزد تو جمع
شده، به آنها بپردازى.[3]
2- واگذارى منابع طبيعى
با تشكيل دولت اسلامى، بهرهبردارى از منابع ملّى و تملّك آنها،
تنها با اجازه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امكانپذير بود؛ مثلا ابو
سبره از يمن، به خدمت حضرت رسيد و پس از قبول اسلام، از رسول خدا درخواست كرد تا
جردان را كه درهاى در يمن است، به او واگذار شود، و حضرت، وادى جردان را در
اختيار او قرار دادند.[4] اين گونه
موارد نشان مىدهد كه حيازت و بهرهبردارى از منابع طبيعى، در دولت اسلامى و در
عصر رسول اكرم خودسرانه نبوده، و افراد بدون كسب اجازه از رهبر اسلامى، حق تصرف در
اين گونه اراضى و اموال عمومى را نداشتند.