نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 127
براى نظم مملكت و تربيت ملت و آزادى آنها
طايفه علما و اكابر فناتيكند».[1] در
كشورهاى عربى نيز نويسندگان اجنبىپرست، همين رسالت را دنبال كردند و در اين
ميدان، مسيحيان، گوى سبقت را از مسلمانان ربودند. در مصر، نويسنده معروف «سلامه
موسى» به صراحت نوشت: «من به شرق ايمان ندارم، و به غرب ايمان دارم.
بر ما واجب است كه از آسيا بيرون شويم و به اروپا بپيونديم.» روشن
است كه مصر از آسيا نيست. پس وقتى سلامه مصريان را به بيرونشدن از آسيا فرا
مىخواند، پيامى جز خارجشدن از فرهنگ اسلامى ندارد. او مىگفت: «ما فرزندان قرن
بيستم هستيم و آنچه ما را پيوند مىدهد، جامعه است، نه دين» و البته نتيجه اين
خودباختگى، دعوت به نوكرى بيگانه است؛ چه اينكه نوشت:
اگر ما با خلوص نيت، دست اتفاق به انگليس بدهيم و مصالح آنها را
تضمين كنيم، آنان نيز با خلوص نيست با ما رفتار خواهند كرد.[2]
در لبنان، جميل معروف، به همين سبك قلم زد و نوشت: «تكيه شرقىها بر دين در مسائل
جهانى خود، كار بىنتيجهاى است كه آنان را از مسير ترقى دور مىكند.
من معتقدم كه بلاى شرق تماما از دين است ...» و لذا نتيجه مىگيرد كه
«جداكردن دين از دنيا، براى پيشرفت شرق واجب است»[3].
بررسى علل و انگيزههاى انديشه تفكيك
رونق و رواج تفكّر جدايى دين از سياست در بين مسلمانان، از علل و عوامل
گوناگونى سرچشمه مىگيرد. بررسى و تحليل همه جانبه اين عوامل، موضوعى است كه تحقيق
و تأليف مستقلى مىطلبد و در اينجا تنها به چند عامل كه در اينروند مؤثر بوده
است، اشاره مىشود.
در جهان عرب، سرخوردگى از حكومت عثمانى، زمينه قبول فكر تفكيك را
[1] - محيط طباطبائى، مجموعه آثار ميرزا ملكم خان، ص
174.