نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 287
2. دانش؛ دانش، نقش مهمى در شادكامى زندگى دارد. شادكامى، عوامل و موانعى
دارد كه آگاهى از آنها نقش مهمى در تحقّق آن دارد. همچنين كسى كه آگاه باشد، با
امكانات اندك نيز مىتواند به موفّقيتهاى بزرگ دست يابد و كسى كه فاقد آن باشد، امكانات
فراوان را نيز هدر مىدهد. از سوى ديگر، انسان اهل دانش، حقپذير است و از گرايش
به باطل پرهيز دارد. از اين رو، برخوردارى از دانش و معرفت، خود، امكانى بزرگ در
زندگى به شمار مىرود.
3.
تقوا؛ تقوا، عامل مهم در بازدارى و خويشتندارى است. انسان مؤمن براى رسيدن
به شادكامى، نيازمند انجام دادن برخى كارها و ترك كردن برخى ديگر است و اين مهم به
وسيله نيروى تقوا به دست مىآيد. به وسيله تقوا انسان از هوسهاى نفسانى آزاد
مىشود و به آنچه مصلحت است، عمل مىكند. از اين رو، برخوردارى از اين توانمندى،
يك امكان بزرگ به شمار مىرود.
سطح
چهارم
سطح
چهارم، به آن دسته از امكانات مربوط مىشود كه مستقيماً به بُعد معنوى و دينى
مربوط مىشوند:
1.
خداوند متعال؛ خداوند، تنها موجود اصيل آفرينش بوده و تمام هستى به دست اوست. يكى
از نامهاى خداوند، «غنى» است.[1050] پس غناى خداى سبحان، به معناى
بى نيازى مطلق اوست.[1051] لذا كسى كه خدا را داشته
باشد، همه چيز دارد.[1052] از سوى ديگر، پاسخگو بودن به
همه درخواستهاى بشر و ارتباط آزاد و بىدرنگ با خدا نيز نعمت به شمار مىرود.
همچنين حلم و بردبارى خداوند در برابر گناهان انسان نيز نعمت است. بنا بر اين، خدا
مهمترين امكان در زندگى انسان است.
2.
قرآن و اسلام؛ رسيدن به سعادت و شادكامى، نيازمند برنامه است. قرآن، كتاب هدايت و
برنامه سعادت انسان است. مجموعه آنچه تحت عنوان دين و اسلام نيز قرار مىگيرند،
همين حكم را دارند. لذا يكى از امكانات لازم براى شادكامى، قرآن و اسلام است.
3.
پيامبر اكرم (ص) واهل بيت (ع)؛
رسيدن به سعادت و شادكامى، نيازمند راهنمايانى است كه خود اين راه را پيموده
باشند. انبيا و اولياى الهى، كسانى هستند كه راه سعادت را به خوبى مى دانند و توان
راهبرى و راهنمايى را دارند. بنا بر اين، وجود اين حجّتهاى الهى، از نعمتهاى
بزرگ براى بشر است. اگر چنين افرادى نمىبودند، يافتن راه سعادتْ ممكن نمىبود.
[1050]. صفت« غَنى( بى نياز)»،
فعيل به معناى فاعل از مادّه« غنى» است كه بر بسندگى دلالت دارد( معجم مقاييس
اللغة، ج 4، ص 397).