نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 195
كه از يك سو، به دست آوردن و يافتن آن، موجب شدّت خوشحالى مىگردد و
از سوى ديگر، فقدان آن، موجب بىتابى و حسرت شديد مىشود. انسان، وقتى رشته دل خود
را به دنيا گره زد، با نوسانهاى دنيا به شدّت دچار نوسان روحى و روانى مىگردد؛
بدين معنا كه رويكرد دنيا او را بالا مىبَرَد و به شدّت خرسند و سرمست مىسازد، و
رويگَرد آن نيز به شدتْ او را بر زمين مىزند و نااميد و افسرده مىسازد. امام
كاظم (ع) در زمره سفارشهايى كه به هشام بن حكم دارند، مىفرمايد كه روزى حضرت
مسيح (ع) به حواريان خود فرمود: كسى در هنگام بلا بىتابترين است كه
علاقهمندترين فرد به دنيا باشد.[691] همچنين امام على (ع) و امام
صادق (ع) نيز مىفرمايند: كسى كه همه همّ و غمش دنيا باشد و دل در آن بسته باشد،
هنگام جدا شدن از آن، به شدّت دچار حسرت مىگردد.[692]
دلبستگى
به دنيا، انسان را دچار اشتهاى سيرىناپذيرى مىگرداند كه با هيچ مقدار از دنيا
سيراب نمىشود و به نهايت آرزوهاى خود نمىرسد. لذا پيوسته دچار احساس فقر و
نيازمندى خواهد شد. همچنين دچار پريشانى و آشفتگى خاطر و اشتغال فكرى و روانى
خواهد شد.[693] به همين جهت، هر چند از
نعمتهاى دنيا برخوردار باشد، امّا باز دچار حزن و اندوه خواهند بود.[694]
در نتيجه، فقط رنج و درد و خستگى خود را افزايش داده است.[695]
الگوى
صحيح: بىرغبتى به دنيا
از
عوامل مهم در پيشگيرى از واكنشهاى منفى در هر دو موقعيت، بىرغبتى به دنيا و رغبت
به آخرت است. با توجّه به اين حقيقت- كه ريشه هر دو نوع واكنش منفى، يكى است-
معلوم
مىگردد
كه راه درمان اين مشكل نيز يكى است و آن، قطع رغبت و دلبستگى به دنياست. اگر رشته
دلبستگى به دنيا قطع گردد، انسان نه در خوشايند زندگى بدمستى مىكند و نه در ناخوشايند
[691]. يا هِشامُ، إنَّ
المَسيحَ( ع) قالَ لِلحَوارِيينَ: ... إنَّ أجزَعَكُم عِندَ البَلاءِ لأَشَدُّكُم
حُبّاً لِلدُّنيا، وإنَّ أصبَرَكُم عَلَى البَلاءِ لأَزهَدُكُم فِى الدُّنيا( تحف
العقول، ص 392- 393؛ البداية والنهاية، ج 9، ص 300؛ الدر المنثور، ج 2 ص 205).
[692]. مَن كانَتِ الدُّنيا
هِمَّتَهُ، اشتَدَّت حَسرَتُهُ عِندَ فِراقِها( كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 4 ص
382 ح 5833؛ معانى الأخبار، ص 198 ح 4؛ الأمالى، طوسى، ص 435 ح 974). نيز، ر. ك:
الكافى، ج 2، ص 320، ح 16؛ عدة الداعى، ص 105؛ مشكاة الأنوار، ص 473 ح 1582.