كسى
كه خدا نعمتى به او داده و او در قلبش آن را بشناسد [كه از خداست [، به تحقيق،
سپاس آن را به جاى آورده است.
امام
صادق (ع) در حديث ديگرى تصريح مىكند كه حتّى اگر زبان به سپاس خداوند نيز نگشايد،
شكرگزارى كرده است.[632]
در
حديثى آمده است كه: هنگامى كه موسى (ع) از خداوند متعال پرسيد: «فرزند آدم، چگونه
تو را شكر مىكند؟»، خداوند متعال فرمود: «همين كه بداند اين، از من است، شكر
اوست».[633]
در
جاى ديگر آمده است كه موسى (ع) به خداوند متعال گفت: «من چگونه مىتوانم حقّ شكر
تو را به جاى آورم، در حالى كه هر شكر من، خود نعمتى است كه تو به من دادهاى؟!».
خداوند پاسخ داد: «الآن كه دانستى اين نيز از جانب من است، مرا شكر كردهاى».[634]
در
اخبار آمده است كه موسى (ع) از خداوند پرسيد: «چگونه آدم توانست شكر اين نعمت را
كه او را با دست خود آفريدى و فرشتگانت را به سجده بر او واداشتى و در بهشت خود
جاى دادى، به جاى آورد؟». خداوند فرمود: «همانا آدم دانست كه همه اينها از جانب من
بود، و همين، شكر او بود».[635]
همين
جريان در باره داوود (ع) نيز گزارش شده است.[636]
علاء بن كامل نقل مىكند كه روزى خدمت امام كاظم (ع) رسيدم و گفتم: خداوند متعال،
چيزهايى به من داده است كه گمان آن را نمىكردم و نمىدانم علّت آن چيست! امام (ع)
به وى فرمود: «آيا نمىدانى همين، از شُكر است؟».[637]
[631]. الكافى، ج 2، ص 96، ح
15؛ تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 529، ح 23.