نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 158
آيه مورد بحثْ اين است كه: مردم، ظاهربين و سطحىنگر هستند. وقتى
نعمتى به دستشان مىرسد، خوشحال مىشوند، و چون از دست مىدهند، نوميد و مأيوس، و
مدلول آيه سابق، اين است كه وقتى نعمتى به دستشان مىرسد، خوشحال مىشوند، و چون
از دست مىدهند، خدا خدا مىكنند، در حالى كه از آنچه از دست دادهاند، نوميد، و
از اسباب آن مأيوس اند، تنها به خدا بازگشت مىكنند. پس منافاتى بين دو آيه نيست.[585]
آنچه
گذشت، به واكنش به دوران ناخوشايند اشاره داشت. از اين گذشته، در واكنش مربوط به
دوران خوشايند نيز ميان الگوى چهارم با الگوهاى سهگانه نخست، تفاوت وجود دارد. در
الگوهاى سهگانه نخست، سخن از فرح است؛ اما در الگوى چهارم، سخن از اعراض به ميان
آمده است. با اندكْ تأمّلى در تفسير آيات مربوطه، اين تناقض ظاهرى از بين مىرود؛
زيرا ريشه فَرِح، غفلت از خدا بود و اين با اعراض از خداوند، نه تنها منافات
ندارد، كه مناسبت نيز دارد. چنين افرادى با غفلت، از خدا اعراض مىكنند و به فرح و
بدمستى مىپردازند. لذا در برخى آيات، براى واكنش دوران ناخوشايند، از واژه «يأس»
استفاده شده كه از تعبيرهاى مربوط به الگوهاى سهگانه نخست است و براى واكنش دوران
خوشايند، از واژه «اعراض» استفاده شده كه از تعبيرهاى الگوى چهارم است:
(وَ
إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ
الشَّرُّ كانَ يَؤُساً.[586] و هرگاه به
انسان، نعمتْ ارزانى داشتيم، روى برتافت و خود را [از بندگى خدا] كنار كشيد، و
هرگاه آسيبى بدو رسيد، دعاى دور و درازى داشت).
در
تحليل اين پنج الگو مىتوان گفت كه انسان در حالت ناخوشايند، به خاطر طبيعت ناسپاس
بشر (كفران)، از خدا غفلت مىكند. لذا از يك سو به نااميدى كشيده مىشود (يأس) و
در برابر ناملايمات، بىتاب مىگردد (جزع) و از سوى ديگر، به خاطر فطرت خداجويش به
سوى خدا روى مىآوَرَد و از خدا درخواست مىكند (دعا)؛ امّا در حالت خوشايند، باز
از خدا غفلت مىكند. لذا به او پشت مىكند (اعراض) و به خاطر غرور و تكبّر، به
سرور و بدمستى روى مىآورد (فَرح) و به خود مىنازد (فخر) و از انفاق و كمك به
ديگران خوددارى مىكند (منع).
همان
گونه كه روشن است، آيات قرآن كريم، به خوبى، ابعاد گوناگون واكنش منفى به اين دو
موقعيت را بيان كرده است. اكنون نوبت به پاسخ به اين پرسش است كه: براى تبديل
واكنش منفى به واكنش مثبت چه بايد كرد؟ در ادامه، اين بحث را در دو سطح بيان
خواهيم كرد: يكى سطح رواياتى كه مستقيماً به تنظيم هر دو موضوع حزن و سرور
پرداختهاند و ديگرى، امورى كه موجب واكنش مثبت به هر دو موقعيت خوشايند و
ناخوشايند مىگردند.