نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 157
...
جدول (6- 1)
همان
گونه كه مشاهده مىكنيد، ميان الگوى چهارم با الگوهاى پيشين، تفاوتى وجود دارد و
آن اين كه در حالت ناخوشايند، اين جا سخن از دعا و درخواست از خداوند است و در
موارد سهگانه پيشين، سخن از يأس و نوميدى. پرسشْ اين است كه: چگونه جمع ميان يأس
و دعا ممكن است؟ كسى كه مأيوس است، چگونه ممكن است دعا كند؟ اميد، زمينه دعا و
درخواست است. بدون اميد، دعا و درخواست، بىمعناست. بنا بر اين، آيا اين تفاوت،
حكايت از دو گونه متفاوت از واكنش است و يا اين كه تحليل ديگرى دارد؟ پيش از
جمعبندى نهايى بايد به اين پرسش پاسخ گفت.
پاسخ،
در تفاوت موضوع يأس و دعا نهفته است. موضوع يأس، «اسباب مادى» است و موضوع دعا،
«خداوند متعال». توضيح اين كه چون طبيعت اين گونه افراد، اين است كه از خدا غفلت
مىكنند و همه چيز را در توانمندى خود و اسباب مادى مىدانند و هيچ نقشى براى خدا
قائل نيستند، از اين رو، به هنگام بلا و سختى- كه همه راههاى مادى، بسته است و
خود فرد نيز ناتوان مىگردد-، طبيعتاً دچار يأس مىشوند و اين يأس، نااميدى از خود
و اسباب مادى است؛ امّا در عين حال، چون فطرتاً خداجوى است، از خود و اسباب مادى
قطع اميد مىكند و به خدا روى مىآورد و از او درخواست مىكند. اين در حقيقت، يك
انتقال از طبيعت به فطرت است. به بيان ديگر، علّت تفاوت، در تفاوت مقتضاى طبيعت و
فطرت است. طبيعت اين گونه افراد، كفران و بىخدايى است؛ لذا نااميدى، نااميدى از
غير خداست. امّا از آن جا كه فطرت انسان، خداخواه است، بر اساس فطرتْ به خدا اميد
دارد و به او روى مىآورد و دعا مىكند.
مرحوم
علّامه طباطبايى در تفسير آيات 33 و 36 سوره روم- كه اوّلى، به دعا و دومى، به
نااميدى در ناخوشايند اشاره دارد- بر همين اساس، اين تفاوت را تبيين مىكند و
مىنويسد: