اسكندر از آنجا آهنگ رفتن به ظلماتى كه در شمال واقع است كرد و وارد آن شد و مدتى آنجا بود آنگاه به ناحيه مرزى سرزمين روم بازگشت و دو شهر آنجا ساخت كه يكى قافونيه و ديگرى سوريه نام دارد [ 43 ] .
اسكندر و سرزمينهاى خاور دور :
آنگاه اسكندر تصميم گرفت كه به سرزمين مشرق برود ، وزيرانش باو گفتند چگونه ممكن است از اين راه بسوى محل طلوع خورشيد بروى بدون اينكه از اين درياى سبزرنگ بگذرى و در اين دريا كشتىها رفت و آمد نمىكنند زيرا آب آن شبيه چرك و زرداب است و هيچكس را ياراى تحمل بوى بد آن نيست .
اسكندر گفت از اين كار چاره نيست هر چند فقط خودم به تنهايى عبور كنم .
و آنان گفتند هر كجا بروى ما هم همراه تو خواهيم بود .
اسكندر حركت كرد و سرزمين روم را پيمود و آهنگ مشرق و محل برآمدن خورشيد كرد نخست به سرزمين صقلبىها رسيد كه مطيع و فرمانبردار او شدند ، آنگاه به سرزمينهاى خزر رفت كه تسليم او شدند و از آنجا به سرزمينهاى تركان رفت كه فرمانبردار او شدند و همچنان در سرزمين تركان براه خود ادامه داد تا به بيابان ميان تركستان و چين رسيد از آن بيابان هم عبور كرد و چون نزديك چين رسيد يكى از وزيران خود را كه نامش فيناوس بود به جاى خود نشاند و دستور داد نام اسكندر بر او نهند و خود نام فيناوس بر خويش نهاد و آهنگ درگاه شاه چين كرد و چون آنجا رسيد و به نزد شاه چين وارد شد ، شاه از او پرسيد كيستى ؟ گفت فرستاده اسكندرم كه بر همه شاهان زمين چيره است ، پرسيد او را كجا پشت سر گذاشتى ؟ گفت در مرزهاى سرزمين تو ، گفت ترا براى چه فرستاده است ؟ گفت مرا فرستاده است كه ترا پيش او ببرم ، اگر بپذيرى ترا در سرزمين خودت مستقر مىدارد با تو نيكى و بخشش خواهد كرد ، و اگر نپذيرى ترا خواهد كشت و سرزمين ترا ويران خواهد كرد و اگر بانچه مىگويم آگاه نيستى از داريوش پسر دارا پادشاه ايران شهر بپرس كه در زمين پادشاهى بزرگتر و

43 - قافونيه را در كتب جغرافيايى مورد دسترس نديدم ، و ذيل كلمه سوريه كه از مناطق شام است ياقوت اشاره اى باين موضوع ندارد ، ر . ك ، معجم البلدان ج 5 ص 171 مصر 1906 ميلادى ( م ) .