و نيز نيك نگرى به معنى تفكر عميق و شديد و طولانى در موضوعى معين
است، به منظور شناخت جنبههاى گوناگون آن. تأمل به اين معنى مترادف تفحص و تحقيق
عميق است.
تأمل به اين معنى در مورد استغراق فكر در موضوعات دينى نيز به كار
مىرود، چنانكه در نماز، عقل متوجه خدا مىشود تا نعمتها و احسان او را سپاس
گويد.
تأنس
فارسى/ خونگرمى
فرانسه/Sociabilite
انگليسى/Sociability
خونگرمى يا تأنس به معنى الفت گرفتن و آرامش يافتن است. اين حالتى
است كه به موجب آن، انسان در پناه ديگران آرام مىگيرد و ترس و وحشت او در آميزش
با ديگران، فرو مىريزد. انيس به افرادى اطلاق مىشود كه با يكديگر بجوشند، و يا
كسى كه مشتاق زندگى جمعى باشد و با همنوعان خود الفت بگيرد و مايل به نشست و
برخاست با نزديكان خود باشد و از اينكه با ديگران روابط اجتماعى محكم داشته باشد،
لذت برد. ابن خلدون گويد: «تاريخ عبارت است از خبر دادن از جامعه انسانى كه عبارت
است از عمران و آبادى جهان، و توحش و انس و الفتى كه عارض طبيعت اين عمران و آبادى
مىگردد.» (مقدمه ابن خلدون) پس در نظر ابن خلدون تأنس به معنى الفت خانوادگى است
و توحش ضد آن است.
تأويل
فارسى/ بازگردانى
فرانسه/Anagogique )Sens(
انگليسى/Anagogic interpretation
تأويل مشتق از لفظ اول و به معنى بازگرداندن است.
اگر گفته شود فلان چيز را تأويل كرده يعنى آن را به اصل اول خود
بازگرداند. تأويل نزد علماى الهى به معنى تفسير كتابهاى مقدس به نحو رمزى يا مجازى
است براى اينكه معانى پنهانى آنها را كشف كند.
9 جرجانى گويد: تاويل در شرع «عبارت است از گرداندن لفظ از معنى ظاهرى
آن به معنائى كه در لفظ پنهان و در نظر مفسر، موافق كتاب و سنت باشد. مثلا در آيه
«زنده را از مرده بيرون آورد» (يخرج الحى من الميت)، اگر بيرون آوردن پرنده از تخم
اراده شود، تفسير است و اگر بيرون آوردن مؤمن از كافر يا عالم از جاهل اراده شود،
تأويل است.» (تعريفات).
ابن رشد گويد: «تأويل عبارت است از اينكه مدلول لفظ را از حقيقت به
مجاز تبديل كنند به نحوى كه اين تبديل بر خلاف عادت جارى در زبان عربى نباشد، مثلا
تسميه چيزى به شبيه آن، يا سبب آن، يا لاحق آن، يا مقارن آن و اشيائى از اين قبيل
كه در تعريف انواع سخن مجازى متداول است، جايز نيست.» (فصل المقال)، و اگر چنانچه
بعضى گفتهاند شريعت، به موجب اختلاف سرشت مردم و استعداد آنها در تصديق به حقايق،
داراى ظاهر و باطنى باشد بناچار متن كتاب مقدس را بايد به طريق تأويل، از دلالت
ظاهرى به دلالت باطنى تبديل كرد. معنى ظاهرى الفاظ عبارت است از امثال و حكمى كه
براى معانى ذكر شده است، معنى باطنى عبارت از معانى پنهانى است كه فقط براى اهل
برهان قابل درك است. و نيز تأويل به معنى روشى است كه تعارض بين ظاهر و باطن سخن
را بر طرف مىكند.
در نظر لايب نيتس، تأويل مترادف استقراء است و عبارت است از بحث در
علل اشياء و در گذشتن از آنها و رسيدن به علت اولى، يعنى خداوند. آنچه فيلسوف
استقراء مىنامد، حكيم الهى تأويل مىنامد، و مقصود از هر دو روش، شناخت باطن
اشياء است.
تبادل
فارسى/ عوض كردن
فرانسه/Reciprocite
انگليسى/Reciprocity
تبادل به معنى عوض كردن چيزى با يكديگر است.
گفتهاند از ويژگىهاى دوستى، تبادل عواطف است. در فلسفه كانت، تبادل
يكى از مقولات قوه فاهمه در نسبت است كه عبارت است از اشتراك يا تأثير متقابل علت
و