نزد حنجره و جلوى آن، استخوان مثلث گونهاى قرار دارد كه استخوان
لامى ناميده مىشود، زيرا شبيه حرف لام در نوشتن الفباى يونانى مىباشد و شكل آن چنين
«؟» است.
فايده [2]
آفرينش استخوان لامى اين است كه تكيه گاه و آويزگاه باشد تا رشتههاى (رباطى)
ماهيچه حنجره از آن رويش يابند، زيرا حنجره براى چسباندن
[3] غضروف سپرى به غضروف بىنام (خلفى) و براى جمع كردن و بستن [4] غضروف طرجهالى و براى دور كردن طرجهالى
از دو غضروف ديگر تا حنجره باز شود [5]، به ماهيچههايى نيازمند است.
از ماهيچههاى حنجره، زوجى است كه با رويش از استخوان لامى [7] به سوى بخش قدامى غضروف سپرى مىرود و
بر آن (از دو جانب) ضمن گسترده شدن، پيوند مىخورد، پس هرگاه منقبض گردد، غضروف
سپرى [8] را به سمت جلو و بالا مىراند و
متعاقب آن فضاى حنجره اتساع مىيابد.
يك زوج ماهيچه كه از ماهيچههاى گلو شمرده شده و به سمت پايين مىكشد
و ما آن را از ماهيچههاى مشترك بين گلو و حنجره مىدانيم، و رويشگاه آن از باطن
استخوان
[2] دانسته شد كه عضلات براى حركت دادن اعضا، نياز به تكيه گاه
دارند تا الياف رباطى از آنها رويش نمايد. استخوان گردن و فك فاصله داشته و متناسب
براى اين عضلات نمىباشند لذا براى اين نياز، استخوان لامى قرار داده شد كه با
توجه به شكل آن «U
داراى اجزايى است كه جهات حركتى عضلات حنجره را تأمين مىنمايد.
[8] در نسخه بولاق، تهران و جيلانى «طرجهالى» دارد كه شارح آملى
ضمن نادرست دانست آن مىگويد: پيوندى بين آنها وجود ندارد كه به جلو رانده شود، و
حكيم جيلانى نيز مىگويد: شيخ الرئيس در اينجا حاشيهاى نوشته بدين مضمون كه در
كلام جالينوس «غضروف سپرى» دارد.
نام کتاب : ترجمه قانون در طب نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 450