نام کتاب : ترجمه قانون در طب نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 424
بندگاههاى انگشت ميانى بلندتر قرار داده شده، سپس انگشت انگشترى [1]، سپس انگشت اشاره، سپس انگشت كوچك، تا
انتهاى آنها به هنگام گرفتن اشيا برابر گردند و در بين آنها شكاف به جا نماند و
علاوه بر آن، انگشتان چهارگانه و وسط كف دست براى گرفتن اشياى گرد، گود گردد.
نقش انگشت شست در عمل، برابر همه انگشتان چهارگانه مىباشد [2] و اگر در غير جاى خود قرار داده
مىشد، فايده آن از بين مىرفت، زيرا اگر به فرض در وسط كف قرار داده مىشد،
بيشترين كارهايى كه با كف دست انجام مىگيرد، از دست مىداديم [3] و اگر مثلًا در كنار انگشت كوچك قرار
داده مىشد، اين امكان كه دو دست را كنار هم قرار دهيم و چيزى را با آن برداريم از
ما گرفته مىشد، و دورترين وضعيت براى انگشت شست اين بود كه در پشت دست قرار داده
شود. [4]
انگشت شست در كنار چهار انگشت مشت، پيوند نخورده تا اين كه فاصله بين
آن و ديگر انگشتان كم نشود، لذا اگر چهار انگشت از يك طرف چيزى را بردارند، انگشت
شست از طرف ديگر بر آن فشار آورد، در نتيجه اين امكان براى كف دست باشد كه شىء
بزرگ را بردارد و در خود جاى دهد، و همچنين (با فاصلهاى كه وجود دارد) براى شست
فايده ديگرى ديده مىشود و آن نقش درپوش بر آنچه كف در خود گرفته است و آن را
پنهان داشته و انگشت كوچك (و كنارى آن) [5] نيز از پايين چون پردهاى آن را بپوشاند.
همه مفاصل انگشتان (سُلاميات) از طرف انتها (و توسط زوايد برخى از
آنها) و گودىهايى به هم فرو رفته، جوش خوردهاند كه ميان آنها مايعى چسبنده قرار
داده شده [6] و
[1] انگشت انگشترى (بنصر) به انگشت چهارم كنار انگشت كوچك گفته
مىشود.
[2] زيرا در عمل مقابل تك تك انگشتان چهارگانه و نيز مجموع آنها
مىباشد، و لذا از آنها فاصله دارد.