responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 86

عين معلوم است و صورتى براى معلوم نزد عالم نيست؛ بلكه خود معلوم در نزد عالم حضور دارد؛ ولى در علم حصولى، صورتى از معلوم در نزد عالم، حاصل مى‌شود و عالم، به وسيله آن صورت، معلوم خارجى خود را ادراك مى‌كند. در حقيقت، صورتى كه در نزد عالم حاصل است، معلوم بالذات و شى‌ء خارجى معلوم بالعرض است.

علاوه بر اين‌كه صورتى كه در نزد عالم حاصل است، معلوم بالذات است، معلوم به علم حضورى نيز مى‌باشد.

بنابراين، در علم حصولى بدون حضور صورت شى‌ء خارجى در نزد نفس، و بدون تقارن آن دو، علمى حاصل نمى‌شود.

عبارت «لأنّها انّما تتعقّل بحصول صورة المتعقّل لها» اشاره به مقدّمه اوّل است.

اين مقدّمه در نمط سوم (فصل هفتم) بيان شده است.

2. ادراك بر چهار قسم است: احساس، تخيّل، توهّم و تعقّل.

الف) احساس، ادراك صورتى از شى‌ء محسوس است كه در نزد قوّه حس، حاصل مى‌شود. بنابراين، ادراك حسى داراى سه شرط است: حضور ماده، محفوف بودن به عوارض و جزئى بودن.

اگر بخواهيم زيد را با چشم خود ادراك كنيم، بايد صورتى از وى در قوّه باصره حاصل گردد. حصول اين صورت، منوط به سه شرط بالاست.

ب) تخيّل، ادراك صورتى از شى‌ء متخيّل است كه در نزد قوّه خيال حاصل مى‌شود و از سه شرطى كه براى ادراك حسى نام برده شد، حضور ماده لازم نيست.

ج) توّهم، ادراك جزئى نامحسوس است؛ مانند ترس گوسفند از گرگ يا محبّت گوسفند به فرزند. در مورد توّهم، حضور ماده و محفوف بودن به عوارض شرط نيست؛ چرا كه ماده و عوارض ماده در معانى جزئى نقشى ندارند.

تعقّل، ادراك مفاهيم مجرّد از ماده است و هيچ‌يك از سه شرط مزبور، در آن معتبر نيست.

نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 86
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست