responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 120

فلنفرض الجوهر العاقل عقل «ألف»، فكان هو على قولهم بعينه المعقول من «ألف»؛

فرض كنيم كه گوهر عاقل، «الف» را تعقّل كند. برطبق قول آنها، عاقل همان صورت معقول «الف» است.

هرگاه نفس، چيزى را كه «الف» مى‌ناميم، ادراك كند و با آن اتحاد يابد، از دو حال بيرون نيست. او درباره اين دو حالت مى‌گويد:

فهل هو حينئذ كما كان عند ما لم يعقل «ألف» أو بطل منه ذلك؛

آيا گوهر عاقل به هنگام تعقّل «الف»، همان است كه پيش‌تر بوده يا آن‌كه آن‌چه پيش‌تر بوده، باطل شده است؟

1. نفس كه گوهرى عاقل است، هستى خود را دارد و تمام ويژگى‌هاى آن محفوظ است؛ به جز اين‌كه صورت «الف» بر آن افزوده شده است.

در اين حالت، نفس با معقول خود يكى نشده و اتحاد عاقل و معقول تحقّق نيافته است.

شيخ الرئيس در اين‌باره مى‌گويد:

فإن كان كما كان، فسواء عقل «ألف» أو لم يعقلها؛

اگر همان است كه بوده، حال او يك‌سان است؛ چه «الف» را تعقّل كرده باشد، چه «الف» را تعقّل نكرده باشد.

در اين فرض، هستى عاقل، پس از آن‌كه معقولى را تعقّل كرده است، با تمام ويژگى‌هايش باقى است و اكنون همان است كه بوده و «كان كما كان». بنابراين، بود و نبود «الف»، به لحاظ بقاى ويژگى، يك‌سان است و تغييرى در وجود و ماهيّت آن، پديد نيامده است.

كدام عاقل، به خود اجازه مى‌دهد كه بر چنين فرضى نام اتحاد عاقل و معقول بگذارد؟

نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 120
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست