responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 119

كه يك وجود واحد بسيط، هم مصداق عاقل و هم مصداق معقول باشد ... سوم اين‌كه موجودى مصداقى، مفهومى عقلى يا ماهيّتى كلى شود؛ حال‌آن‌كه پيش‌تر چنين نبوده و اين به دليل تكامل وجودى اوست. اين فرض محال نيست، بلكه واقعيّت دارد؛ زيرا همه معانى معقولى كه به‌طور پراكنده در جماد، نبات و حيوان موجود است، در انسان واحد به صورت اجتماع موجود است. [1]

كسانى‌كه اتحاد عاقل و معقول را به‌طور مطلق پذيرفته‌اند، بايد به اتحاد معقول‌ها نيز ملتزم شوند. براى همين است كه شيخ الرئيس در اين فصل به ابطال اتحاد نفس با معقول خود پرداخته و در فصل بعد، اتحاد معقول‌ها با يك‌ديگر را ابطال كرده است.

از آن‌جا كه قائلان به اتحاد عاقل و معقول، نفس را به دليل دريافت معقول‌ها با عقل فعّال نيز متّحد مى‌شمارند، ناگزيرند كه به اتحاد نفس با همه معقول‌هاى عقل فعّال و يا به تقسيم‌پذيرى عقل فعّال نيز ملتزم شوند و اين هم يكى از دو محذورى است كه شيخ الرئيس در دو فصل بعد- يعنى فصل نهم- به ابطال آن پرداخته است.

بطلان اتحاد نفس با معقول‌هاى خود

شيخ الرئيس مى‌گويد:

إنّ قوما من المتصدّرين، يقع عندهم أنّ الجوهر العاقل إذا عقل صورة عقليّة صار هو هي؛

گروهى از پيشينيان بر اين باورند كه گوهر عاقل، هرگاه صورت عقليه‌اى را ادراك كند، همان مى‌شود.

او براى ابطال نظريّه پيشينيان فرض كرده است كه گوهر عاقل، «الف» را تعقّل كند.

او مى‌گويد:


[1] . الحكمة المتعاليه فى الاسفار العقليّة الاربعه، ج 3، ص 325- 326.

نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 119
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست