نام کتاب : زندگانى رئيس مذهب تشيع حضرت جعفر بن محمد(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 56
تشنه باشد. ما به طرف آن مرد راه خود را كج كرديم. ديديم كه او مسيحى
است و مويى بلند دارد. امام عليه السلام از او پرسيد: آيا تشنه هستى؟ مرد پاسخ
داد: آرى. امام به من فرمود: فرود آى و سيرابش كن. پس من آمدم و سيرابش كردم و
مجدداً سوار شديم وبه راه افتاديم. به آنحضرت عرض كردم: آن مرد مسيحى بود آيا
براى يك مسيحى كار مىكنى؟! فرمود: اگر در چنين حالتى باشند، بله.
6- امام صادق در آن روزى كه اشجع سلمى، شاعر ملهم، نزد وى آمد بيمار
بود. اشجع در كنار امام نشست و از احوالش پرسيد. حضرت به او فرمود: از بيماريم
بگذر، بگو براى چه آمدهاى؟
غلامش گفت: چهار صدتا. ايشان فرمودند: همه را به اشجع بده.
7- امام به وسيله ابو جعفر خشعمى- يكى از راويان مورد اعتمادش- كيسه
پولى براى يكى از پسر عموهايش كه از بنى هاشم بود فرستاد و به ابو جعفر فرمود: اين
راز را نزد خود نگهدار. چون ابو جعفر نزد آن
[1] - خداوند در خواب و بى خوابىات، جامه سلامت بر تو بپوشاند!
[2] - خداوند بيمارى را از پيكرت برون كند، چنان كه ذلّت خواهش را
از گردنت بيرون كرد.
نام کتاب : زندگانى رئيس مذهب تشيع حضرت جعفر بن محمد(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 56