نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 359
ايمان بدانها) چيست؟ يعنى: موضع خود را نسبت بدانهابه اعتبار
موجوداتى حاضر وثابت كه ادامه دارند وبرمن اثر مىنهند مشخّص كنم. پس اگر به وجود
خورشيد ايمان آوردم اعتراف مىكنم كه بر من مىتابد وبر من اثر مىنهد ونظامهايى
دارد كه آن را به پيش مىبَرد ومن شخصاً براين نظامها (مانند نزديكى خورشيد در
تابستان، دورى آن درزمستان، فايده پرتوهاى آن دريك زمان وزيانهاى آن در زمان ديگر
...) اثر مىنهم واز آنها اثر مىپذيرم.
اين اعتراف، بذر حق در سرزمين حقوق است، و تاآنجا رشد مىكند كه
درختى تناور مىگردد، پس خورشيد بر من حق دارد واين حق در هماهنگى باوجود آن جلوه
مىيابد، مثلًا: خود را در معرض پرتو آن قرار مىدهم هنگامى كه برايم مفيد باشد، و
خويش را از آن دور مىدارم هنگامى كه زيانآور باشد.
همان گونه كه اعتراف به خورشيد حقى را بر من لازم مىكند، زمين وآنچه
درآن است نيز همين گونه است، پس هر آنچه بر اين سيّاره، موجود است صاحب حق شمرده
مىشود، زيرا مابه وجود آن اعتراف مىكنيم وآن راموجود تلقّى مىكنيم ووجود آن را
حق مىشماريم وبر اين اساس بايد بااين موجود، هماهنگى يابيم. براى مثال، جنگل
موجود است وحق آن اين است كه بدان اعتراف كنيم. پس ما آن را گاهى به سود خود به كار
مىگيريم واين حقّ آن برماست، چنانكه گاهى آن را پاس مىداريم كه اين نيز حقّ آن
برماست، زيرا اعتراف ما به وجود آن مقتضى هماهنگى باگونههاى مختلف آن است.
بدين ترتيب پاسداشت محيط هستى يكى از ابعاد اين فلسفه است كه- طبعاً-
بشر رانيز به اعتبار اينكه نزديكترين موجود به ماست دربر مىگيرد، پس هر انسانى
كه به وجود او اعتراف مىكنم، به حقّ او نيز اعتراف مىكنم، زيرا او موجود است و
بخشى از زمين را اشغال كرده است (حقّ اقامت) وزندگيش در پرتو روزى، خانه وسلامتى
ادامه مىيابد (حقوق طبيعى) و او عاقل است- و همانند من- به سوى شناخت چشم مىكشد
(حقِّ دانستن) وطالب تكامل معنوى است (پس نبايد به شخصيت وآبروى او تجاوز كرد).
نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 359