نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 280
سعادت را گسترش دهند تا خير جامعه را فراگيرد، تا جايى كه استورات
ميل به وجود «وجدان اخلاقى» در انسان باور داشت كه او به وسيله آن درمىيابد كه
سعادت شخصى او جداى از سعادت ديگران نيست، به رغم اين تلاش بازهم فلسفه ايشان فاقد
توانايى قانع كردن است، بلكه اين مكتب پيوسته خود محورى و منيّت انسان را به
زشتترين چهرههاى آن توجيه مىكند و اين مخالف حقوق و اخلاق است، زيرا «كسى كه
هدف زندگى خود را تأمين لذّتها و سود شخصى قرار دهد، بيمى از درهم ريختن سعادت
ديگران ندارد. [1]»
«به اضافه، سود و زيان، و لذّت و ناخوشى از امور كيفى است و با
محاسبه و مقدار نمىتوان آنها را اندازهگيرى كرد. [2]»، و
هر انسانى مىتواند لذّت خود را والاتر از لذّت ديگران قرار دهد.
[3]
آرى! ايننظريه زاويهاى درخشنده را نيز در خود دارد كههمانسنجيدن
پيامدهاى قوانين و بازتابهاى آن بر وضع مردم و ميزان مشاركت آن در خير و صلاح
زندگى مردم و سنجيدن آن براساسى گروهى، و نَه فردى و كاوش پيرامون ابزار سنجيدن
كميت سعادت و درجه آن نسبت به گروههاى گوناگون يك جامعه مىباشد. بدون ترديد
پيشرفت علوم آمارى در همه زمينههاى زندگى فرصت اين مقايسه را به گونهاى بسيار
دقيق در اختيار ما مىنهد. آرى! نبايد تنها بخشهاى مادّى، مقياس سعادت تلقّى شود،
بلكه ديگر ابعاد زندگى را نيز بايد در نظر داشت؛ ابعادى كه بخشهاى معنوى زندگى را-
چنانكه آن را در جاى ديگرى توضيح دادهايم- نيز دربردارد.