نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 265
ندارد، بلكه در جاى خود، جاودانه حضور دارد. [1]
ليكن هيسول معتقد است كه ميان يك ارزش اخلاقى و آنچه از آن نتيجهگيرى مىشود
تفاوتى هست، كه اولى ابدى و جاودانه است در حالى كه دومى مىتواند متناسب با شرايط
و توانايى انسان در رسيدن به سرزمين ارزشها تفاوت يابد. [2]
بدين ترتيب به نظر دكتر «تناگو» فلسفه جوهر با نظريه قانون طبيعى
دراين نكته اشتراك دارد كه اخلاق رنگى ابدى و جاودانه دارد، ولى اين باور قانون
طبيعى را نمىپذيرد كه اخلاق، انسانى، عقلى و جهانى است. [3]
در هر حال، قانون طبيعى، وجود خود را هراز چند گاهى به شيوهاى نو در
پرتو فلسفه اخلاقىِ متمايزى تحميل مىكند، امروز، و عليرغم آنكه اين ديدگاه با
تهاجمات فراوانى از سوى مكتب پوزيتيويسم روبرو گشته، ولى به نظر مىرسد كه نظريه
قانون طبيعى همچنان پايدار است، اگرچه اين نظريه به ميزان فراوانى در هم كشيده شد
و كاهش يافت و آنگونه كه «هنرى باتيفول» مىگويد، مشهورترين رجال قانون مدنى
فرانسه در سده نوزدهم و بيستم همچون اوبرى، راو، بووان، بلافيول، كولان و كاپيتان
به اين راه حلّ ميانه توسّل جستند كه: (حقوق طبيعى دسته كم مىتواند اصولى كلّى را
فراپيش نهد كه نتايج آن با نيازهاى زمان و مكان، هماهنگ است.)
[4]
دوم- حقوق طبيعى هنگامى پناهگاه متفكّران آزاديخواه
بود كه مردم گرفتار حكومتهاى خود كامه ستمگرى بودند تا بدين ترتيب مشروعيّت انقلاب
عليه قوانين ستم پيشه را فراهم آورند، زيرا نتيجه طبيعى اعتراف به حقوق طبيعى در
مشروعيّت قيام عليه هر قانون بشرى كه با اصول حقوق طبيعى (عدالت و آزادى) همسويى
ندارد جلوهگر است، و بدين ترتيب مىبينيم نظريه حقوق طبيعى در سده بيستم، به رغم
انتقاد مكتب پوزيتيويسم در سده نوزدهم، همچنان انتشار مىيابد واين به