نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 264
«برگسون» فيلسوف فرانسوى كه خاطرات ديدگاههاى اشراق را احيا كرده از
مكتب طبيعى، نمودى نوين بدست داده است و به نقش اساسى عقل اعتراف دارد، ليكن
براساس شيوه او در بهرهورى از آن، عقل بشرى، بخشى از فعاليت پوياى فوق مادى انسان
است و عقل، حقايق را در پرتو يكى شدن با آن حقايق و پى بردن به كنه آنها مىشناسد.
در نگاه برگسون سامانها، عادتها و عرفهايى وجود دارد كه با بخش مادى انسان كه
مرتبهاى پاينتر از عقل دارد در پيوند است. [1]
«برگسون» كه فلسفه او به فلسفه حيات معروف است- زيرا حيات را گوهر
وجود مىداند- معتقد است كه: جامعه خاستگاه بخش دوم اخلاق (كه مرتبهاى پستتر از
عقل دارد) است و اخلاق به اين معنا مجموعهاى از عادات است كه مىتوان آنها را با
غرايز حيوانات مقايسه كرد، زيرا شهروندان همچون سلولهاى يك پيكره با يكديگر پيوند
تنگاتنگ دارند. [2] امّا بنياد بخش اوّل اخلاق، همان حدس، اثرپذيرى
خلّاقِ بنيادگذاران و اصلاحطلبان دينى، و متعبّدان سختگير و قدّيسها بوده است.
اين گونه از اخلاق، تنها جنبهاى اجتماعى ندارد كه ويژه گروهى مشخّص باشد، بلكه
انسانى و جهانى شمرده مىشود. [3]
اگرچه نظريه پوياى «برگسون» كه جمع فراوانى از حقوقدانان از آن پيروى
مىكنند، از ديدگاههاى مخالف ناتوراليسم تلقّى مىشود ولى- با شيوهاى متفاوت-
دستاوردهاى اين مكتب را تأييد مىكند و آن وجود اصولى والاست كه آدمى مىتواند
آنها را با شيوه اشراق كشف كند و اين در ميان همه آدميان عموميّت دارد.
به نظر مىرسد، ديدگاه «هيسول» آلمانى كه فلسفه جوهر ناميده مىشود،
ديدگاه ديگرى است كه با پارهاى تفاوتها به همين نتيجه منجر مىشود. ارزشها در نزد
او در جهان بالا وجود دارد كه آن را «سرزمين ارزشها» مىنامد و مردم در الهام
گرفتن از آن با يكديگر يكسان نيستند، زيرا برخى از آنها در درك اين ارزشها (و
پيوند با اين سرزمين والا) از برخى ديگر تواناترند، و وجود اين ارزشها ارتباطى به
وجود انسان